بهره ما از غدیر و ولایت

به مناسبت عید غدیر

در جامعه امروز ما، دو رویکرد نسبت به عید غدیر از سوی دو گروه وجود دارد: گروه اول کسانی که غدیر را دستمایه مباحث سیاسی روز قرار داده تا با آن مبانی حکومت در عصر غیبت را تثبیت کنند و نشان دهند که حکومت یک امر الهی است و رأی مردم در مشروعیت آن دخالتی ندارد و تعیین ولی فقیه در این عصر همانند تعیین امیرالمومنین در عصر پیامبر، و ماهیت و قلمرو ولایت نیز همان است. نمونه این گرایش در آثار آیت الله مومن دیده میشود مثلا در بحث کنترل جمعیت ابتدا «من کنت مولاه فان علیا مولاه» را مبنای دخالت امام قرار میدهد و سپس به طراز آن، همین شأن  را برای ولی فقیه مطرح میکند و مفاد ولایت فقیه را همان «اّلست اولی بکم من انفسکم» میداند(کلمات سدیده). پس خاطره غدیر هر ساله به استحکام نظام کمک میکند و نشان میدهد که آن منصب، «امروز» هم زنده است. و گروه دوم کسانی که غدیر را دستمایه تداوم بحشیدن به مجادلات کلامی قرار داده و دینداری بدون ولایت را کفر میدانند(الولایه نزلت فی اخر عمره (ص) فی غدیر خم و المخالفه فیها مستلزمه لکفر المخالف-الحدائق للبحرانی). در استدلال آنها، ولایت، اساس اسلام است و مخالف آن حقیقتا کافراست، هر چند ظاهرا مسلمان است(الاسلام بنی علی الولایه فبانتفاء الولایه ینتفی الاسلام واقعا-  التنقیح للخویی) پس غدیر هر ساله به ما پیام میدهد که کافران واقعی را بشناسید و مبادا آنها را فراموش کنید.   بررسی هر یک از این دو دیدگاه مجال گسترده ای میخواهد و به اجمال میتوان اشاره کرد که بسیاری از محققان با چنین نظراتی موافق نیستند. بنظر آنها ولایت مفهوم گسترده ای دارد که در «اولی بالمومنین من انفسهم»(در قرآن) و «اَلست اولی بکم من انفسکم»(درخطبه غدیر) نمیتواند شامل «فقیه» شود و بقول آیت الله حائری موسس حوزه: «لاشبهه فی عدم ثبوت الولایه بالمعنی الذی ثبت فی الائمه من کونهم اولی بالمومنین من انفسهم فی الفقیه»(البیع للاراکی) همچنین «ولایت» در حقیقت اسلام، دخالتی نداشته و لذا منکران آن واقعا مسلمانند. ولی بنظر میرسد با مراجعه مستقیم به کلام مولی(ع) اساسا نگاهمان به موضوع خلافت تغییر میکند و در حالی که نص بر امامت حضرت را پذیرفته ایم، نمیتوانیم با چنین تحلیلهایی موافقت کنیم. امیر المومنین(ع) پس از تصدی خلافت، از سوی دوستان خود مورد سوال قرار میگرفت که ماجرای تغییر خلافت پس از پیامبر چه بود؟ بالاخره امام باصرار آنان چنین پاسخ داد: «پس از وفات رسول خدا(ص) به ذهنم خطور نمیکرد که خلافت را از من بگیرند ولی مردم بسوی فلانی روی آوردند و من ناراحت شدم و از همکاری کناره گیری کردم تا اینکه عده ای، از اسلام رویگردان شده و به نابودی دین فرا خواندند، ترسیدم که اگر به کمک اسلام نشتابم، آسیبی ببیند که مصیبتش بیش از زوال ولایت من بر شما باشد  زیرا این ولایت چند روزی ماندگار است و مانند سراب سپری میگردد: «فلما مضی (ص) تنازع المسلمون الامر من بعده فوالله ما کان یلقی فی روعی و لایخطر ببالی ...» این کلام حضرت علاوه بر نهج البلاغه(نامه۶۲) در منابع معتبر دیگر مانند الغارات ثقفی و الرسائل کلینی و برخی مآخذ دیگر نیز نقل شده و پیوسته بدون تردید مورد قبول بوده است ولی مضمون این کلام با تلقی امروز بسیاری از ما از موضوع خلافت، متفاوت است: الف) امام (ع) احتمال انحراف خلافت را نمیدادند یعنی یک فتنه از قبل طراحی شده نبود: «ما کان یلقی فی روعی و لا یخطر ببالی...» ب) این تغییر و انحراف با مشارکت عموم مردم اتفاق افتاد : «ان العرب تزعج...» ج) بیعت با خلیفه با استقبال مردم انجام گرفت: «انثیال الناس علی فلان یبایعونه...» د) امام(ع) برای جلوگیری از صدمه به اسلام، به همکاری با دستگاه خلافت اقدام کردند: «فامسکت یدی حتی رایت راجعه الناس...» ه) حضرت «ولایت» خود را «متاع روزهای گذرا و اندک» میخوانند: «فوت ولایتکم التی متاع ایام قلائل...» و) اسلامِ بدون ولایت را هم باید حفظ و از آن دفاع نمود و حتی برای آن باید با خلیفه غاصب همکاری کرد. ز) مصیبت بر «اسلام» (ولو بدون ولایت) سنگینتر و مهمتر از مصیبت بر «ولایت» است، مصیبت دوم را گاه باید تحمل کرد تا مصیبت اول اتفاق نیفتد: «تکون المصیبه به علی اعظم من فوت ولایتکم...» غدیر روزی است که باید به دین و ولایت از نگاه امیرالمومنین(ع) نگریست و بر آن استقامت ورزید ولی آیا درک ما از ولایت با آموزه های خود حضرت سازگار است؟