فقه قضاء، ۹۶.۹.٤، جلسه ۱۷

اجرای حکم (٤)، عدم جواز هتاکی نسبت به محکوم علیه

درس گفتارها، تقریراتی است که توسط بعضی از شاگردان استاد تهیه شده است و بدیهی است که نمی تواند منعکس کننده تام و تمامی برای دیدگاه ایشان تلقی شود.یادآوری مساله این بود که اگر قاضی حکم کند به اینکه شخصی مدیون است باید ادای دین کند. در این صورت تاخیر کردن جایز نیست. حال اگر از ادای دین امتناع کند چه باید کرد؟ فرموده اند که هم می شود با غلظت در قول، او را مورد مواخذه قرار داد و هم می توان وی را زندانی کرد و یا از اموال او برداشت. مطلبی در اینجا است که از نظر فقها بسیار روشن است و به دلیل همین وضوح است که بحث جدی در مورد آن نشده ولی به هرحال خالی از ابهام نیست. فرموده اند کسی را که از ادای دین امتناع می کند می توان با غلظت در قول مورد خطاب قرار داد و به این وسیله او را وادار به ادای دین کرد. سوال این است که وجه جواز غلظت در قول چیست؟ در یک مثال عرفی مثلا حکومت،  شخصی را به عنوان پلیس راهنمایی و رانندگی منصوب می کند. یک سری قبض برای جریمه کردن به او می دهد. حال اگر این پلیس بخواهد با یک راننده متخلف برخورد زبانی کند و بی ادبانه حرف بزند جایز است؟ همین موضوع در سطح کلان جامعه باید دیده شود. درمورد کسی که مماطله می کند در خصوص زندان روایت داریم، اما آیا دلیلی داریم برای اینکه می توان با او برخورد تند کرد و فحش داد؟ تا آنجا که بنده مراجعه کردم از زمان شیخ طوسی تا امروز این مساله مفروض تلقی شده است که غلظت در قول برای کسی که محکوم علیه است و از زیر بار ادای دین طفره می رود جایز است. مرحوم شیخ طوسی که در مبسوط این مساله را مطرح کرده این مطلب را آورده: و قوله: لی الواجد [بالدین‏] یحل عرضه و عقوبته اللی: المطل، و العقوبة هاهنا التعزیر و الحبس، و إخلال الغرض أن یقول الغرماء له: یا ظالم‏[1] از شیخ طوسی تا تحریرالوسیله امام خمینی همه متون در این مساله توافق دارند. در تحریر هم دارد: جازت عقوبته بالتغلیظ بالقول حسب مراتب الأمر بالمعروف‏[2] درشت گویی و حرفهای سنگین زدن جایز است. یعنی شدت غلظت امر به معروف باید بر اساس مراتب امر به معروف تنظیم شود. دلیل اول همین روایتی است که خود شیخ طوسی به آن استناد کرد « لی الواجد [بالدین] یحل عرضه و عقوبته» که قبلا بیان شد که در منابع شیعی دارای سند معتبری نیست. به علاوه برخی آقایان فرموده بودند که به این روایت عمل شده است که در پاسخ گفته شد برخی فقها به منابع دیگری استناد کردند و برای غلظت در قول به آیه «لا یحب الله الجهر بالسوء ....» و به ادله امر به معروف استناد کردند. لذا استناد به این روایت در مقام فتوا بخصوص در بین قدما از نظر ما محرز نیست. لذا این روایت کفایت نمی کند. بخصوص این روایت مطلبی دارد که خود فقها هم به آن ملتزم نیستند و آن حلال شدن عِرض است. عِرض به معنای اغلاظ در قول نیست. درشت گویی به عنوان یک مصداق برای تعرض به عِرض است. قلمرو عِرض خیلی وسیع است. اگر بخواهیم به این روایت اخذ کنیم به این معنا است که اگر کسی بدهی خودش را نمی دهد می توان متعرض آبروی او شد. و اگر گفته شود حد تعرض به عِرض ظالم بودن یا بیشتر از آن است، باید بیان شود که دلیلی برای اینکه حد تعرض به عرض این است که بگویید یا ظالم و بیشتر از این نباید متعرض او شد چیست؟ روایت می گوید تعرض به آبرو جایز است. در اینگونه موارد نمی توان استفاده کرد که اقدامی علیه آبروی او جایز است. تناسب حکم و موضوع را باید در  نظر گرفت. یعنی به مقداری که نیاز است عقوبتش جایز و حلال است. یعنی مجازات به مقدار نیاز و متناسب در حدی که ادای دین صورت بگیرد. نسبت به دین هم همین طور است. ولی چرا حدش را یا ظالم قرار دادید؟ اگر این روایت سندا و دلالتا قابل التزام است خوب به این ملتزم شوند. مگر اینکه بفرمایید ملتزم می شوند و این یا ظالم هم مثال است. ولی من ندیدم کسی بیشتر از این را فرموده باشد. در این تعبیری که از امام خمینی نقل کردم ایشان تعبیر را اعم قرار دادند. « جازت عقوبته بالتغلیظ» در روایت عِرض و تغلیظ در کنار هم قرار گرفته بود و فقها هم جدا معنا کرده بودند ولی امام در تعبیری که دارند خواسته اند بفرمایند تغلیظ یکی از مصادیق عقوبت است. « العقوبه بالحبس و القول بالتغلیظ» یکی از راه های مجازات، مجازات از این طریق است. سوال بنده این است اصلا در اسلام مجازات از راه شتم و تندگویی و هتاکی و بی ادبی داریم؟ ممکن است در جایی که حد وجود دارد گفته شود دیگر نمی شود از راه دیگری مجازات کرد چون حد وجود دارد ولی نسبت به جاهایی که تعزیر است آیا می شود به صورت یک روش از آن استفاده کرد؟ متاسفانه این امر یعنی فحاشی نسبت به متهم تا چه برسد به مجرم در برخی موارد رواج دارد. به نظر بنده این روایت از اثبات این مطلب علیل است. و چنین قدرتی ندارد. مفاد آیه « لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم» این است: کسی که مظلوم است حق دارد جهر بالسوء کند. قبلا عرض کردم که «الجهر بالسوء من القول» یعنی تنها آن ظلمی که به او صورت گرفته را آشکار می کند و به معنای بدگویی و فحاشی نیست. بدی که در حق من نکرده را حق ندارم افشا کنم. آیه در واقع به مظلوم مجوز می دهد که ناله کن افشاگری کن تا کسی به دادت برسد اما اینکه قاضی و حاکم این کار را انجام دهد اجازه ندارد. او باید از ابزارهای خودش استفاده کند. آیه به معنای اغلاظ در قول هم نیست. اگر این آیه نبود نمی توانستیم بدی دیگری را بگوییم و گفتن بدی دیگران حرام بود. این یکی از مستثنیات غیبت است. در نتیجه این آیه برای قاضی مجوز استفاده از تعبیرات خلاف ادب نسبت به محکوم علیه نیست.  اما مبنای سوم امر به معروف است و بگوییم یکی از روش های نهی از منکر استفاده از تعابیر تند است. این مبناءً درست نیست. زیرا فحش منکر است و شما می خواهید با منکری جلوی منکر دیگری را بگیرید. نهی از منکر به طریقی که ذاتا جایز باشد مانعی ندارد و ادله شامل آن می شود اما نهی از منکر از طریق منکر و فحاشی حرام است. مگر اثبات کنید که شرع مقدس آمده باشد در مقام نهی از منکر به من اجازه فحاشی داده باشد. و البته چنین آیه و روایتی نداریم. ممکن است بفرمایید که در ادله امر به معروف فقها پذیرفته اند که یک مرتبه، مرتبه ضرب است و فحش اخف از ضرب است. اگر ضرب جایز شد پس شتم به طریق اولی جایز است. عرض بنده این است که چه کسی گفته که فحاشی از ضرب خفیف تر است؟ بسیاری افراد هستند که برای آبروی خودشان خیلی بیشتر احترام قائلند. اگر پلیس فرد متخلف را جریمه می کند درست است ولی بی ادبی نباید بکند. حتی گاه راننده متخلف حاضر است ماشینش توقیف شود ولی حاضر به تحمل فحاشی نیست. ممکن است در یک عرفی فحش یک امر عادی باشد ولی حرف در این است که اسلام کرامت افراد را پذیرفته یا نه؟ آنها انحراف شخصیتی پیدا کردند و گاهی ممکن است لذت هم ببرند. ما بر حسب تفحصی که کردیم جایی پیدا نکردیم که اسلام یکی از شیوه های عقوبت را فحاشی قرار داده باشد. نظرات برخی علما برای نمونه ذکر می شود: صاحب جواهر می فرماید فان امتنع المحکوم علیه بالأداء عنه أغلظ له بقول: یا ظالم و نحوه و لو التمس الغریم حبسه حبس بلا خلاف، لقوله (صلى الله علیه و آله): «لی الواجد یحل عقوبته و عرضه»[3] علامه در تحریر اینگونه آورده که: إذا امتنع الموسر من قضاء الدّین کان لغریمه ملازمته و مطالبته و الإغلاط فی القول‏[4] در تذکره بیان شده که: و یحلّ لصاحب الدَّیْن الإغلاظ له فی القول بأن یقول: یا ظالم، یا معتدی،[5] در کتاب جواهر مجددا بیان شده که: نعم لا إشکال فی حلیة العرض للغریم، بأن یقول له یا ظالم و نحوه‏[6] اگر چنین اختیاری به قاضی داده شود، معلوم نیست چه استفاده هایی ازآن می تواند بکند. یعنی اگر دردادگاه محکوم علیه را لخت هم کنند هم عیبی ندارد. صاحب مسالک هم فرموده: و ان یقول یا ظالم و کذلک قوله تعالی لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم.[7] سید در عروه و إن ما طل و أصرّ على الامتناع جازت عقوبته بالتغلیظ فی القول و رفع الصوت علیه و الشتم بمثل قوله: یا ظالم یا فاسق. بل بالحبس و الضرب حسب مراتب الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر[8] به هر تقدیر ما اصراری نداریم بگوییم فقها خواسته اند بی ادبی را جایز کنند ولی برخی از تعبیراتشان تحمل چنین تفسیرهایی را دارد و باید با توجه به اینکه این مساله حساس است منضبط شود ومعلوم شود آیا به کار بردن الفاظ تند نسبت به محکوم علیه جایز است یا نه. اگر می شد کسی یک رساله ای می نوشت و مشخص می کرد آیا ائمه این تعبیرات را بکار برده اند یا نه؟ [1] - المبسوط فی فقه الإمامیة، ج‏2، ص277 [2] - تحریر الوسیلة،  ج‏2، ص416    [3] - جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، ج‏40، ص164   [4] - تحریر الأحکام الشرعیة على مذهب الإمامیة، ج‏1، ص217   [5] - تذکرة الفقهاء (ط-الحدیثة)، ج‏14، ص66   [6] - جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، ج ‏25، ص353  [7] - مسالک ج4 ص129 [8] - تکملة العروة الوثقى، ج‏2، ص51