شرح نامه امیرالمؤمنین(ع) به امام مجتبی(ع) جلسه بیست ودوم
انسانهای زلال و زلالی انسانها - ۳ بهمن ۹۸
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین
و من وصیۀ مولانا امیرالمؤمنین(ع) لإبنه:
وَ أَنْتَ مُقْبِلُ الْعُمُرِ وَ مُقْتَبَلُ الدَّهْرِ ذُو نِیَّةٍ سَلِیمَةٍ وَ نَفْسٍ صَافِیَة
چرا که در عنفوان جوانى، و در ابتداى زندگى هستى، و تو را نیّتى سالم، و باطنى پاک است
سخن درباره خصوصیات و ویژگیهای دوران جوانی بود که امیرالمؤمنین(ع) در نامه خود به امام مجتبی(ع) به آن اشاره فرموده اند. عنوان شد که در این دوره، زمینه پذیرش و شکل گیری شخصیت انسان وجود دارد. قلب جوان به مثابه زمین آماده کشت است. لذا بهترین فرصت برای تربیت، همان دوره جوانی است.
امیرالمؤمنین(ع) در ادامه، تعبیر دیگری درباره نسل جوان به کار برده اند که از جهتی اهمیت بیشتری دارد. ایشان می فرماید نسل جوان دارای نیت خالص و قلب پاک است: "ذُو نِیَّةٍ سَلِیمَةٍ وَ نَفْسٍ صَافِیَة"
معمولا شارحان نهج البلاغه و به خصوص شارحان این نامه از نهج البلاغه درباره "نَفْسٍ صَافِیَة /جان پاک" مطلب قابل توجهی ارائه نکرده اند. شاید از نظر ایشان این موضوع روشن بوده و نیازمند شرح و توضیح و تفسیر نبوده است. مرحوم علامه تستری در شرح خود هیچ تعبیر و توضیحی در این باره نفرموده و از آن عبور کرده است. مرحوم آقای منتظری نیز از این تعبیر حضرت عبور کرده و تنها به ترجمه آن بسنده کرده است. آقای دکتر عبدالکریم سروش هم در شرح مفصلی که بر این نامه دارد، بر خلاف موارد دیگر که به تفصیل بحث و بسط می دهد، در این جا مطلبی ارائه نکرده اند و از آن عبور کرده است.
اما به نظر می رسد این فرمایش امیرالمؤمنین(ع) قابل تامل بوده و پایه و اساس مباحث اخلاقی و تربیتی است. با مراجعه به قرآن کریم مشخص می شود که قرآن برای تزکیه اهمیت زیادی قائل است و تزکیه را هدف بعثت انبیاء معرفی می کند. تزکیه از ماده "زکات"همان پاک شدن است. حال این سوال مطرح می شود که پاکی در زندگی انسان جنبه ذاتی دارد یا دارای جنبه عرَضی است؟ یعنی انسان پاک آفریده شده و پاکی در متن جان انسان وجود دارد؟ یا برعکس، انسان باید با سعی و تلاش، خود را پاک کند؟
سوال دیگر نیز این است که برای رسیدن به پاکی، باید از چه روش و شیوه ای استفاده کرد؟ با توجه به فرصت این مقال، بیشتر درباره سوال اول توقف نموده و مطالبی عنوان می شود.
ابتدا با مراجعه به قرآن و آیات مربوط به این بحث معلوم می شود که اساس بعثت انبیاء الهی همین پاکی و طهارت است و پیامبران از انسانها توقعی جز پاک بودن و پاک زندگی کردن، ندارند.
نمونه اول آیاتی است که حضرت موسی بن عمران در برابر فرعون بیان می کند. در مرحله اول حضرت موسی، فرعون را به تزکیه دعوت می کند و خداوند به موسی دستور می دهد که با فرعون اینطور سخن بگوید:
فَقُلْ هَلْ لَکَ إِلى أَنْ تَزَکَّى وَ أَهْدِیَکَ ِإلى رَبِّکَ فَتَخْشی[1]
در این آیه اولا امر تزکیه به خود شخص محول شده است. با توجه به آیات قرآن، مانند آیات سوره مبارکه قصص که رفتار فرعون با مردم در آن شرح داده شده است که رفتاری توام با استبداد است، خونریزی می کند و مردم را به استضعاف می کشاند، مساله اصلی و مهم حتی در مواجهه با فرعون صفتان همین است که آیا خودت آمادگی برای پاک شدن داری؟ که اگر او پاک شود، جامعه نیز پاک خواهد شد. راه این تزکیه نیز این است که باید به سوی پروردگار حرکت کرد تا برای انسان "خشیت" حاصل شود.
در سوره مبارکه شمس یازده قسم وجود دارد:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا ﴿١﴾ وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا ﴿٢﴾ وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا ﴿٣﴾ وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشَاهَا ﴿٤﴾ وَالسَّمَاءِ وَمَا بَنَاهَا ﴿٥﴾ وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا ﴿٦﴾ وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ﴿٧﴾ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴿٨﴾ قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا ﴿٩﴾ وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا ﴿١٠﴾
به نام خدا که رحمتش بی اندازه است و مهربانی اش همیشگی
سوگند به خورشید و گسترش روشنی اش و به ماه هنگامی که از پی آن برآید و به روزچون خورشید را به خوبی آشکار کند و به شب هنگامی که خورشید را فرو پوشد و به آسمان و آنکه آن را بنا کرد و به زمین و آنکه آن را گستراند و به نفس و آنکه آن را درست و نیکو نمود، پس بزه کاری و پرهیزکاری اش را به او الهام کرد. بی تردید کسی که نفس را [از آلودگی پاک کرد و] رشد داد، رستگار شد. و کسی که آن را [به آلودگی ها و امور بازدارنده از رشد] بیالود [از رحمت حق] نومید شد.
خداوند به همه این موارد قسم می خورد برای این که اهمیت این موضوع برای مخاطبین مشخص شود و آن چیزی نیست جز اهمیت تزکیه، که می فرماید فلاح و رستگاری در گرو همین تزکیه است. در واقع تمام دین در همین جمله خلاصه شده است. نقطه مقابل آن هم این است که اگر کسی نفس خود را به جای تزکیه، آلوده کند، بیچاره می شود. "وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا" این آیات نشان می دهد که مساله تزکیه دارای چه اهمیتی است!
حال این سوال مطرح است که آیا طهارت و پاکی انسان ذاتی است و انسان پاک آفریده شده است؟ با مطالعه طبیعت خواهیم دید برخی از موجودات پاک و زلال آفریده شده اند. مثلا آبی که از چشمه می جوشد ابتدا زلال و پاک است. اما در طول مسیر خود آرام آرام زلالی و شفافیت خود را از دست می دهد. عکس این موضوع نیز در طبیعت وجود دارد. مثلا بسیاری از مواد معدنی که از معادن استخراج می شود، خالص نبوده و به تصفیه شدن نیاز دارند تا پاک و زلال شوند.
آیا انسان به عنوان یکی از مخلوقات الهی مانند سرچشمه، زلال است؟ یا مانند معادن باید طی یک فرایند تصفیه و پاک شود؟ از کلام امیرالمؤمنین(ع) اینگونه برداشت می شود که انسان موجودی است که خداوند او را پاک خلق می کند. یعنی آفرینش اصلی انسان بر اساس پاکی و زلالی اوست و در ادامه در طول مسیر زندگی با آلودگیها برخورد می کند و پاکی خود را از دست می دهد. حضرت به فرزند خود می فرماید"وَ أَنْتَ مُقْبِلُ الْعُمُرِ وَ مُقْتَبَلُ الدَّهْرِ ذُو نِیَّةٍ سَلِیمَةٍ وَ نَفْسٍ صَافِیَة" یعنی تو به لحاظ جسمانی در ابتدای مسیر هستی ولی از نظر روحی پاک و زلال و دارای نیت سالم هستی! یعنی اینطور نیست که بگوید چون جوان هستی و در ابتدای مسیر قرار داری، ناپخته هستی و باید تلاش کنی تا به پاکی برسی! بلکه چون جوان در ابتدای راه قرار دارد، هنوز با آلودگیها برخورد نداشته و از شفافیت و زلالیت برخوردار است. لذا باید برای تربیت نسل جوان از این زمان و موقعیت استفاده کرد. زیرا اگر زمان بگذرد و این زلالی از دست برود، کار تربیت دشوار و سخت خواهد شد.
نگاه دین اسلام این است که انسان موجودی پاک و منزه است. انبیاء الهی نیز برای پاک کردن انسانها مبعوث نشده اند، بلکه انبیاء آمده اند تا جلوی آلودگی بشر را بگیرند. انسان چه در محیط خانواده و چه در محیط اجتماع در برخورد با دوستان و سایر اقشار جامعه، در معرض آلودگی قرار دارد و رسالت انبیاء راهنمایی انسانها برای برخورد با این آلودگیهاست. تعبیر قرآن نیز در مورد ارسال انبیاء این است که:
معمولا ما از تعبیر "تعلیم و تربیت" و یا تعبیر "آموزش و پرورش" استفاده می کنیم و بحث آموزش و تعلیم را قبل از تربیت و پرورش مطرح می کنیم. ولی در بیان قرآن تزکیه بر تعلیم تقدم دارد. البته درباره نهاد آموزش و پرورش می توان اینطور توجیه کرد که رسالت اصلی این نهاد آموزش افراد است و تربیت انسانها رسالت اصلی نهاد آموزش و پرورش نیست و جنبه ثانوی دارد. اما به نسبت خودِ انسان، تقدم با تزکیه است. انبیای الهی نیز رسالت خود را از همین جا شروع کرده اند و تزکیه را مهم دانسته اند. حتی می توان گفت هرآنچه در دین وجود دارد برای باقی ماندن تزکیه است زیرا تزکیه انسان به صورت طبیعی در جریان حیات و زندگی دنیا از بین می رود و شفافیت و زلالیت انسان آسیب می بیند. در نتیجه باید به صورت مستمر و دائمی فیلترهایی برای پاک نگه داشتن انسان وجود داشته باشد. در نظام تکوین، انسان دارای فیلترهایی در بدن خود می باشد مثلا کلیه ها و کبد نقش تصفیه گری دارند تا انسان بتواند سلامت خود را حفظ کند و اما در نظام تشریع، راههای حفظ انسان از آلودگیها و انحرافات و وابستگیها در قرآن نشان داده شده است. مثلا خداوند خطاب به پیامبر(ص) فرموده است:
خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلَاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ[3]
از اموال آنها صدقه ای (بعنوان زکات) بگیر، تا بوسیله آن، آنها را پاک سازی و پرورش دهی! و (به هنگام گرفتن زکات،) به آنها دعا کن؛ که دعای تو، مایه آرامش آنهاست؛ و خداوند شنوا و داناست!
در این آیه خداوند در عوض این که برای گرفتن زکات و خمس و امثالهم فلسفه اجتماعی ذکر کند، مثلا بگوید صدقه و زکات بگیر تا بتوانی گرسنگان و نیازمندان را سیر کنی و زندگی فقرا و محرومین را تامین کنی (با این که همین موضوعات هم مطلوب هستند) به این مطلب اشاره می کند که چون انسان به دنیا و ثروت وابسته است، پس خمس و زکات و صدقه از ایشان بگیر تا خودِ انسانها پاک شوند. پس این که گاهی گفته می شود خمس و زکات برای پاک شدن اموال باید پرداخت شود تعبیر دقیقی نیست. این مساله دقیقی که خداوند به آن اشاره فرموده است، قابل توجه و تامل است. در نظامهای سیاسی و اجتماعی که بحث پرداخت مالیات مطرح می شود، چنین توجهی به ارتقای شخصیت انسانی و تزکیه روح او نشده است. در این نظامها تنها برای تامین نظامهای عمومی کشور و جامعه مالیات وضع می شود. اما مکتبی که در قوانین و احکام آن جنبه تربیتی و اخلاقی وجود دارد، می گوید قبل از این که نفع خمس و زکات و صدقه به فقرا برسد، به خود انسان می رسد. یعنی پرداخت خودِ زکات انسان را پاک می کند. در چنین مکتبی کسی که نمی تواند گذشت کند و ببخشد و ایثار کند، پاک نیست.
آیه دیگری که اهمیت موضوع تزکیه را می رساند این است که خداوند می فرماید:
فَذَکِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّکْرَى سَیَذَّکَّرُ مَنْ یَخْشَى وَیَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى الَّذِی یَصْلَى النَّارَ الْکُبْرَى ثُمَّ لَا یَمُوتُ فِیهَا وَلَا یَحْیَى قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى وَذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى[4]
پس [مردم را] اندرز ده، اگر اندرز سودمند افتد. کسی که از خدا می ترسد، به زودی متذکّر می شود. و کسی که از همه بدبخت تر است از آن کناره می گیرد. همان کسی که در آتش بزرگ تر در می آید. آن گاه در آنجا نه می میرد و نه به خوشی زندگی می کند. بی تردید کسی که خود را [از زشتی های باطن و ظاهر] پاک کرد، رستگار شد. و به ذکر نام خدا به نماز و طاعت پرداخت.
می فرماید فلاح و رستگاری انسان در تزکیه و پاکی است. در ادامه نیز ذکر و یاد خدا به همراه نماز مطرح شده است که در تفاسیر به زکات فطره در روز عید فطر و پس از آن، نماز عید فطر تعبیر شده است. البته زکات فطره و نماز عید، مصداقی برای این دستور هستند و اینطور نیست که تنها به همین مورد مربوط باشد. به هرحال در این آیه نیز ابتدا به تزکیه انسان اشاره شده است.
در این جا می توان این سوال را مطرح کرد که آیا کمال انسان تنها در پاک شدن و حذف آلودگیها و به تعبیر علمای اخلاق در "تخلیه" است؟ یا پس از "تخلیه" باید "تحلیه" و "تجلیه" یعنی آراستگی باطن نیز صورت پذیرد؟ اکثر علما قائل بر این هستند که گام اول همان "تخلیه" است ولی گام بعدی نیز این است که انسان با اخلاق شایسته خودش را آراسته نماید.
در هر صورت، نکته قابل توجه و مهم این است که بالاترین زیبایی انسان، همان پاک شدن اوست مانند وقتی که آب زلال باشد؛ آیا وقتی آب زلال بود خداوند چیزی در آن کم گذاشته است که لازم باشد به آب اضافه شود؟ آیا در فطرت پاک انسان کمبودی وجود دارد که لازم شود بعدا اضافه شود؟ پس وقتی در درون انسان طهارت حاصل شد و انسان خودش را از آلودگیها "تخلیه" کرد، این طهارت و پاکی زمینه رشد و شکوفایی انسان را فراهم می کند. واضح است که طهارت نفس انسان با پاکی و طهارت اجسام متفاوت است. مثلا وقتی فرش خانه انسان آلودگی پیدا کند، با شستن فرش آلودگی از بین می رود ولی در عین حال کیفیت فرش کاهش مییابد. اما در انسان و به طور کلی موجودی که حیات و زندگی دارد، پس از رفع آلودگی، جان و نفس تازه ای پیدا می شود و در واقع کیفیت مطلوب تری پیدا می کند و حیات و رشد جدیدی پیدا می شود مانند وقتی که کشاورزان برای بهتر رشد کردن درختان باغ، علفهای هرز آن باغ را هرس می کنند. از همین رو، شرع مقدس فرمان داده تا انسان علفهای هرز خودش را هرس نماید زیرا همین زدودن آلودگیها از روح انسان موجب رشد شده و حاصل آن ثمره و میوه مناسب خواهد بود.
این که امیرالمؤمنین(ع) به فرزند خود نوشته که تو دارای "نَفْسٍ صَافِیَة" هستی، این نفس پاک، در واقع وصف شخصی امام حسن(ع) نیست بلکه صفت نسل جوان است. یعنی در مقایسه نسلها خواهیم دید که پاک ترین نسلها، نسلی است که در دوره جوانی قرار دارد. این نگاه در مقابل نظر کسانی است که نسل جوان را آلوده ترین نسل می دانند. ولی امیرالمؤمنین(ع) این نسل را مستعدترین و آماده ترین و پاکترین نسلها می داند. به همین دلیل است که جوانان راحت تر حقایق را می پذیرند و آمادگی بیشتری برای ایستادگی در راه حقیقت دارند. این در حالی است که سنین پس از جوانی و دوران میانسالی همراه با ملاحظات زیادی است که هرکدام از این ملاحظات، نشانه تعلق خاطر به چیزی مانند شغل، خانواده و ... است. در مقابل، جوانان هیچ تعلق خاطری ندارند و از همین رو باید حقیقت را به همین نسل رساند تا بپذیرند و در راه حقیقت ثابت قدم باشند. امیرالمؤمنین(ع) روی تربیت نسل جوان تاکید می فرمایند زیرا فلسفه وجودی انسان را اینگونه تعریف می کنند. بر اساس این فلسفه، مسئولیت مربّی، افزودن چیزی به جوانان نیست بلکه تنها باید جلوی آلوده شدن را گرفت تا طهارت فکری باقی بماند و حفظ شود. حدیث معروف پیامبر(ص) نیز همین است که فرزند بر فطرت پاک به دنیا می آید و این پدر و مادر هستند که او را یهودی یا نصرانی می کنند.[5] پس این که حضرت فرمودند "نفس صافیۀ" تنها به یک مخاطب مربوط نیست و به یک نسل اشاره دارد که همان دوران جوانی است زیرا هرچه سن انسان بالاتر رود، به واسطه تعلقات زندگی، آلودگی انسان بیشتر می شود. در وجود طبیعی انسان نیز همین طور است. سالم ترین دوره و با نشاط ترین دوره حیات انسان همین دوره جوانی است.
البته جوانی را می توان در یک نسل مورد نظر قرار داد و هم می توان در همه نسلها به او نظر کرد. تعبیر مولوی در این زمینه عام است:
خَلق را چون آب دان صاف و زلال اندر او تابان صفات ذوالجلال
ایشان تعبیر خَلق را به کار برده و اشاره به این دارد که سرمایه طهارت در همه انسانها وجود دارد. به همین جهت است که حضرت موسی حتی به فرعون می گوید"هَل لَکَ أن تَزَکَّی" زیرا حتی فرعون هم دارای طهارت بالقوه فطری است که امکان پاک شدن برای او را مهیا می کند. اما آنچه که امیرالمؤمنین(ع) می فرماید این است که صاف و زلال بودن در دنیا برای انسان باقی نمی ماند. چشمه زلال فطرت انسان آرام آرام دچار آلودگی می شود و از همین جهت نیاز به تصفیه پیدا می کند.
در تصفیه روح انسان سه رکن وجود دارد. رکن اول این است که باید پذیرفت که انسان موجودی ذاتاً پاک و زلال و با صفا است. دوم این که آلودگی و عوارض از بیرون برای انسان پدید می آید. رکن سوم این که هرچه تضاد با آن، از بیرون وارد روح انسان شود، ضد طهارت و پاکیزگی است و صفا و شفافیت را به کدورت تبدیل می کند و از بین می برد.
البته برای پاک شدن و پاک ماندن انسانها ابزار و شیوه های مختلفی وجود دارد. مثلا عبادت یک راه برای حفظ زلالی انسان است. توبه و انابه نیز ابزاری دیگر برای بازگرداندن پاکی و طهارت است. کار و فعالیت در مقابل بی کاری و تنبلی نیز یک ابزار برای پاکی است. جهاد فی سبیل الله و همچنین مواردی دیگر به عنوان راههای حفظ شفافیت هستند. حتی برخی حوادث طبیعی نیز مانند بیماری و گرفتاریهای زندگی هم در زلالی و پاکی انسان تاثیر دارند. البته کسی مجاز نیست که مثلا خود را بیمار کند؛ ولی اگر بیماری به سراغ او آمد می تواند از این فرصت استفاده کند و روح خود را به پاکی و طهارت برساند. شهید مطهری در این زمینه می فرماید:
یکی از موجبات تزکیه نفس زندان است. این تعبیر اسباب تعجب بعضی خواهد شد. چون آنها از تزکیه نفس فقط صیقلی دادن و ترک هوا و هوس می فهمند و رابطه زندان با این جهت معلوم نیست. ولی حقیقت این است که تزکیه نفس شامل رفع جُبن و ترس و ضعف هم هست. اینها از اموری است که تنها در زندان و در چنگال دشمن و در اسارت نصیب انسان می شود. گفته اند زندان آنچنان را آنچنانتر می کند.(یعنی انسان هر حال و هوایی داشته باشد در زندان دوچندان می شود. انسانهای شرور در زندان شرورتر می شوند. ولی انسانهای پاک در زندان باصلابت می شوند) نهرو گفته است برای هر کسی چند سال زندان ضرورت دارد. ما مردم زندان را عار و ننگ می دانیم در صورتی که خوب و بد بودن آن تابع موجِب آن است. یکی را به واسطه دزدی و جنایت به زندان می برند و یکی را به موجب مردی و جُنبندگی و دفاع! به عبارت دیگر یکی را به خاطر دزدی و جنایت به زندان می برند و یکی را دزدان و جنایتکاران به خاطر این که از خود و جامعه خود دفاع می کند به زندان می برند.! همانطوری که حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام را عباسیان به زندان بردند. البته ضعفا و بیچاره ها احتیاجی به زندان بردن ندارند. آنها را در خانه خودشان می توان زندانی کرد. مثل این که الان اکثریت ملت ایران در خانه های خود زندانی هستند و از خط تجاوز نمی کنند. یعنی جرأت تجاوز از خطی که دزدان کشیده اند را ندارند.[6]
پس معلوم شد که علل و عوامل مختلفی می تواند در تصفیه انسان مؤثر باشد حتی علاوه بر عوامل اخلاقی و تربیتی، عوامل اجتماعی و سیاسی نیز می تواند در تصفیه انسان تاثیر گذار باشد تا انسان بتواند طهارت و زلال بودن خودش را حفظ کند.
در پایان اشاره به این آیه شریفه خالی از لطف نیست که نشان می دهد نه تنها در دنیا همه چیز به تزکیه نفس بازمی گردد، بلکه در عالم آخرت نیز بهترین سرمایه انسان تزکیه است:
[و آن] بهشت های پایداری است که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جاری است که در آن جاودانه اند؛ و این است پاداش کسانی که خود را [با ایمان و عمل صالح از آلودگی ها] پاک کرده اند.
یعنی استفاده از نعمتهای بهشتی و جاودانه شدن انسان در آخرت، تنها به تزکیه نفس بستگی دارد و پاداش کسی است که پاک زندگی کرده است.