قدرت صَلاح ، قدرت سِلاح
دولتها برای تلاش در دستیابی به پیشرفته ترین و بیشترین تجهیزات نظامی، استدلالات مختلفی دارند ولی نظریه پردازان اسلامی استدلال دینی هم برای لزوم تامین پیشرفته ترین سلاحها ارائه میکنند. آنها به این آیه استناد میکنند که خداوند از مسلمانان خواسته است از همه قدرت و توان خود برای امادگی در برابر دشمنان استفاده کنند: «و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه»(سوره انفال/آیه۶۰). این استدلال قرآنی هرچند واضح و روشن است ولی باید توجه داشت که:
۱. لزوم آمادگی دربرابر دشمن و تهیه ادوات دفاعی، یک حکم عقلایی و بلکه فطری است که همه خردمندان عالَم آن را درک میکنند.(المیزان، ج۹، ص۱۱۵) از این رو آیه قرآن در این باره جنبه "امضایی" داشته و نباید حکم تاسیسی و تعبدی تلقی شود. بر اساس این مبنا، قلمروی این حکم در آمادگیهای دفاعی و تجهیرات جنگی "محدود" به تایید و تصویب خردمندان است و از عموم آیه نمیتوان مشروعیت تدارک و تهیه "هرگونه سلاح" و در "هر شرایط" را استفاده کرد حتی اگر عقلا آن را مجاز ندانند. و از اینجا میتوان به عمق و دقت نظر علامه طباطبایی پی برد که عموم و اطلاق ادله قتال را نفی کرده و شمول آن را نسبت به ادواتِ تخریب حرث و نابودیِ نسل انکار کرده و مفاد آنرا تنها در حد استفاده از "وسائل شریفه" که بکارگیرش ضداخلاق نیست پذیرفته است(المیزان، ج۴، ص۱۶۴). این نظریه در برابر نظریه دیگری است که به استناد عموم آیه، تجهیز و تهیه هرگونه سلاحی و از آن جمله سلاح هسته ای و بمب اتمی را تجویز میکند(دکترابوالقاسم گرجی، آیات الاحکام، ص۵۶)
۲. در آیه (و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه) که دستور به فراهم کردن "قوه" داده شده است، قوه هر چند ابزار جنگی را شامل میشود ولی به آن اختصاص ندارد. "قوه" نیرو و توان است و شامل هرگونه قدرت اجتماعی و اقتصادی و اعتقادی در برابر دشمنان است حتی در روایات "آراسته بودن ظاهر" هم نوعی "قوه" در برابر دشمن دانسته شده است(من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۱۲۳: قال(ع): منه الخضاب بالسواد) و مفسران "اتفاق کلمه" را هم قوه دانسته اند و به گفته شهید سید محمد باقر صدر این "قدرت"، پیش از هر چیز بُنیه معنوی و امکانات مادی برای تولید ثروت است که برای ایستادگی در برابر دشمن ضروری است(اقتصادنا، ص۶۳۱). بر این اساس، اختصاص دادن قدرت، به قدرت نظامی و ادوات جنگی و یا اولویت دادن به آن، در تضاد با مفهوم گسترده آیه است و همین توهم اختصاص، موجب غفلت از اشکال دیگر قدرت که نقش تعیین کنندهتری در پیروزی بر دشمن دارد، میشود. مگر نه این است که مسلمانان صدر اسلام، بدلیل برخورداری از پشتوانه استوار اعتقادی بر دشمنان خود چیره میشدند؟ و مگر آنان با افزایش ادوات جنگی از قدرتشان در برابر دشمن کاسته نگردید و در حالیکه در آغاز توانشان ده برابر دشمنان بود ولی با گسترش نیروی نظامی، ضعیف شده و قدرتشان به یک پنجم کاهش یافت!(سوره انفال/آیه۶۵) برتراندراسل در کتاب قدرت به برتری این قدرت مسلمانان اعتراف دارد.
بر اساس نگاه فرانظامی به مقوله قدرت، جامعه ای میتواند با بهره مندی از قدرت، دشمن خود را به ترس و وحشت اندازد که نیروهای جوانش از امید، شهروندانش از رضایت، تجارتش از رونق، دانشگاهش از نشاط، عدلیه اش از عدالت و رهبرانش از محبوبیت برخوردار باشد. با این نگاه تلاش برای گسترش رفاه و جلب رضایت مردم و کاهش اختلافات داخلی، تلاش برای کسب قدرت بیشتر است ولی صرف هزینه های سنگین برای تهیه ابزارهای جنگی در جامعه ای که ناله فقر از هر کوی و برزن بگوش میرسد و پریشانی بر چهره بسیاری از مردم دیده میشود و فساد در آن مشهود است، در حقیقت افزایش قدرت و به هراس انداختن دشمنان نیست و به (ترهبون به عدو الله و عدوکم) نمی انجامد. مولا امیر المومنین(ع) به اصحاب خود فرمود که سپاهیان شام بر شما غالب میشوند چون "صلاح" در میان آنان و "فساد" در میان شما حاکم است(نهج البلاغه، خطبه۲۵). شگفت آور است که رهبری علنا وجود صلاح و سلامت را در بلاد دشمن میپذیرد و به وجود فساد در یاران خود اعتراف میکند و صلاح آنان را زمینه دستِ برتر و قدرت بالاترشان اعلام میدارد!!