علامه طباطبائی و نقدِ حاکمیت کلیسا
گزارش سخنرانی در سالگرد علامه طباطبایی، ۲۳ آبان کانون توحید(بدلیل کمبود وقت این موضوع بصورت ناقص و فشرده ارائه گردید) + فایل سخنرانی
به گزارش ایکنا؛ مراسم سالگرد وفات علامه طباطبایی با عنوان «علامه طباطبایی و مسئله آزادی» روز پنج شنبه، ۲۳ آبان، در کانون توحید برگزار شد.
در این مراسم حجت الاسلام محمدجواد حجتی کرمانی با موضوع روابط اجتماعی در اسلام، حجت الاسلام سروش محلاتی با موضوع علامه طباطبایی و نقد حاکمیت کلیسا و محسن آرمین با موضوع آزادی تفکر از نگاه علامه به ایراد سخن پرداختند.
سروش محلاتی در این نشست اظهار کرد: مرحوم علامه طباطبایی به عنوان یک مفسر و فیلسوف شناخته می شود؛ ولی ایشان از نطر تفکر اجتماعی هم صاحب فکر و اندیشه سیاسی و اجتماعی است و آرای ایشان از این جهت با علما و فقهای ما تفاوت هایی هم دارد. من مدتی ذهنم مشغول این نکته بود که ریشه این تفاوت ها چیست. مثلاً در مسئله حکومت نظر علامه با علمای دیگر ما تفاوت هایی دارد. بعد از مدت ها بررسی به این نتیجه رسیدم که یکی از علل این تفاوت ها این است که علامه مطالعاتی در تاریخ ادیان و مذاهب داشته است. در حالی که چنین مطالعاتی در حوزه های علمیه به صورت عمومی رایج نیست. ایشان هم در ادیان ابراهیمی مثل مسیحیت و هم در ادیان شرقی مثل آیین هندو مطالعات گسترده داشت. نتایج این مطالعات را در برخی آثار مثل تفسیر المیزان به تناسب ارائه کرده است.
وی افزود: علامه در این مطالعات به این نتیجه می رسد که تجربه ای که در عالم مسیحیت در حاکمیت کلیسا وجود داشته تجربه مهمی است و قابل مطالعه و بررسی است. تقریباً بیست قرن حاکمیت کلیسا به اشکال مختلف وجود داشته است. ایشان این مسئله را بررسی می کنند که اولاً ریشه این قضیه چیست و ثانیاً آثار آن چیست. من از آثار یک مثال عرض می کنم. ایشان بحث می کند که وقتی کلیسا قدرت پیدا کرد، اولین اثرش در آیین خود مسیحیت ظاهر شد. اولین اثر این بود کسانی که متصدی کلیسا بودند فهم خودشان را از مسیحیت به عنوان قرائت معیار قرار دارند و هر قرائت دیگری را حذف کردند.
مؤلف کتاب «فقاهت در عاشورا» تصریح کرد»: ایشان مثال می زند ما الآن چهار انجیل می شناسیم در حالی که تعداد انجیل ها صد و بیست انجیل بوده است. وقتی اینها در کلیسا قدرت گرفتند بر اساس فهمی که خودشان قبول داشتند، این چهار انجیل را با عقیده و فکر خودشان سازگار دیدند و حفظ کردند و صد و شانزده انجیل دیگر را نابود کردند. اگر کسی در چهارچوب فکری که کلیسا القا می کرد نبود، او را می آوردند و موجب آزار و اذیت قرار می دادند.
وی ادامه داد: یک قسمت تأثیرات حاکمیت بر خود دین است و یک قسمت دیگر، تاثیرات حاکمیت بر زندگی مردم و علم و دانش. مثلاً نظریات علمی که وجود داشت باید به تایید کلیسا می رسید و قهراً هر دانشمندی که نظریه جدیدی را مطرح می کرد اگر مورد تأیید کلیسا نبود با او برخورد می شد. در نتیجه کلیسا یک اختناقی به وجود آورد و جلوی آزادی های فکری و سیاسی را گرفت. علامه به صورت مفصل در این خصوص بحث کرده است.
محلاتی یادآور شد: ایشان سپس به بررسی این مسئله پرداخته است که چه شد کلیسا به این وضع دچار شد. پاسخی که ایشان می دهد این است که کلیسا معتقد بود روح الهی در کلیسا حلول کرده است. اول قائل به حلول در عیسی بن مریم شدند، سپس قائل به حلول خدا در کلیسا شدند و سپس به همه علمای دین توسعه دادند. اصل قضیه این است که عقیده حلول آمد و ریشه دواند. شاید شما بگویید حلول چه تأثیری داشت؟ نتیجه اعتقاد به اینکه خدا در کلیسا و ارباب کلیسا حلول کرده است این بود که کلیسا از همان قدرت مطلق خداوند و طهارت و قدوسیت او برخورد است؛ لذا برای خودشان حکومت مطلقه بر پایه حلول تصویر کردند و گفتند ما معیار همه چیز هستیم. ما معیار حق و باطل هستیم.
وی اظهار کرد: بر این اساس گفتند اگر کسی دچار گناهی شده باشد به جای اینکه مستقیماً استغفار کند باید بیاید پیش ما. قدرت مطلقه الهی در روی زمین ما هستیم لذا توبه و پذیرش استغفار با ماست. لذا برگه هایی به مردم می فروختند تا گناهانشان آمرزیده شود و مردم به بهشت برسند.
وی در پایان گفت: علامه یک بحث دیگری دارند که در لابلای آثار ایشان قابل مشاهده است. ایشان معتقد است همین بلایی که مسیحیت اتفاق افتاده است، در اسلام هم ما را به خود گرفتار کرده است. درست است اندیشه حلول را قرآن ابطال کرده است و این اندیشه مستقیماً ورود پیدا نکرد ولی اندیشه حلول به صورت غیرمستقیم راه پیدا کرد؛ چراکه کسانی که به اتکای دین به قدرت می رسند همان ادعایی را می کنند که مسیحیت می کرد. یعنی می گویند ما مانند خدا مطاع مطلق هستیم و هرچه را پسندیدیم همان مورد خواست خداست. علامه این نظریه را توسعه می دهد و می گوید مشکل جامعه اسلامی همان مشکلی است که در جامعه مسیحی اتفاق افتاد و همان پیامدهایی که در مسیحیت بوده برای ما هم خواهد بود. یکی از زوایای اندیشه علامه که مغفول مانده و جای کار دارد همین نگاهی است که ایشان دارند.