فقه قضاء، ۹۶.۹.۱۲، جلسه ۲۱
اجرای حکم (۸)، مهلت به مدیون ذوعسره
درس گفتارها، تقریراتی است که توسط بعضی از شاگردان استاد تهیه شده است و بدیهی است که نمی تواند منعکس کننده تام و تمامی برای دیدگاه ایشان تلقی شود.
بحث مورد طرح این بود که نسبت به معسری که از ادای دین خود عاجز است چه حکمی وجود دارد؟ آیه شریفه قرآن می فرماید « ان کان ذوعسرۀ فنظرۀ الی میسره» دو تفسیر در مورد این آیه وجود دارد. تفسیر اول این که به « ذوعسره» مهلت داده شود. به این معنا که در زمان مهلت، برای ادای دین وظیفه ای ندارد و چنانچه اتفاقا عسرت او برطرف شد ادای دین به سراغ او می آید. برخی فقها در مقابل، این دیدگاه را قائلند که ذوعسره اگر تمکن از تحصیل مال داشت، وظیفه تکسب دارد. البته درآمد به شیوه لایق به حالش. آنها این دیدگاه را نفی کرده اند که چنین وظیفه ای برای ذو عسره وجود ندارد، بر اساس نظر اول آیه می گوید باید به او مهلت داد تا زمانی که به حالت یسر درآید نه اینکه یسر را تحصیل کند. ولی بر اساس نظر دوم آیه، ذوعسره را از ادای دین معاف می کند و به او مهلت می دهد ولی به این معنا نیست که برای تحصیل مال وظیفه ای ندارد. یعنی وجوب تکسب، با آیه شریفه منافاتی ندارد. این احتمال دوم قابل تقویت است. زیرا استظهار از آیه این است که در آیه موضوع حکم، ذوعسره است وآیه هم مربوط به مسائل مالی است و ذوعسره مربوط به مسائل مالی است زیرا سختی و گرفتاری جنبه های مختلفی می تواند داشته باشد. تناسب حکم و موضوع اقتضا می کند که موضوع ذوعسره مالی باشد. ممکن است کسی وضع مالی خوبی هم داشته باشد ولی از نظر خانوادگی ذوعسره است و با همسرش دعوا دارد. یا ممکن است کسی بیماری سختی داشته باشد. اینها ربطی به آیه ندارد. خود ذوعسره مالی جنبه های مختلفی دارد. گاهی ذوعسره از ادای دین و تکسب مال است. یعنی نه بالفعل دارد و نه راهی برای تحصیل مال. آیه برای مدیون مهلت قرار می دهد از جهت ذوعسره بودن بالفعلش. ولی از جهت کار کردن و تحصیل مال در آینده ذوعسره نیست.
بیان دیگر:
دراینجا دو مساله جداگانه است. یکی اینکه حکم ذو عسره چیست؟ مساله دیگر این است که آیا تحصیل مال برای ادای دین واجب است؟ آیه در مقام بیان این است که ذوعسره مهلت دارد. حالا این که آیا تحصیل مال برای ذوعسره واجب است یا نه را باید از دلایل دیگری استفاده کرد. مفاد ادله ادای دین، وجوب مطلق است و استفاده می شود که ادای دین واجب است، حتی اگر نیاز به تحصیل مال باشد. یعنی به کسی که مال دارد می گویند ادای دین کن و به کسی هم که بالفعل مال ندارد ولی می تواند تحصیل کند هم می گویند ادای دین کن. پس دو دلیل داریم. یکی مهلتی که این آیه می دهد و یکی ادله دیگری که می گوید ادای دین و تحصیل مال برای ادای دین لازم است و با هم تنافی ندارند. ادای دین مانند استطاعت واجب مشروط نیست که هر وقت مال دار شدی ادای دین کن.
بررسی دلالی آیه
اما اگر کسی اصرار کند که این آیه همان معنای اول را دارد و فرصت می دهد به این معنا که مدیون تا وقتی مالی اتفاقا برایش نیامده تکلیفی ندارد، پس ما حرف بالاتری می زنیم که اصلا آیه مربوط به ربا است.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا مَا بَقِیَ مِنَ الرِّبَا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ
فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِنْ تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِکُمْ لاَ تَظْلِمُونَ وَ لاَ تُظْلَمُونَ
وَ إِنْ کَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَى مَیْسَرَةٍ وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ[1]
به تعبیر قرآن یکی از راه های رایج رباخواری این است که ربا را به اضعاف مضاعفه می خورند. قضیه این بود که وقتی زمان ادای دین می رسید مدیون به طلبکار مراجعه می کرد و می گفت مهلت ادای دین ما به پایان رسیده ولی نداریم به ما مهلت دهید. طلبکار می گفت 6 ماه مهلت می دهم و ده درصد اضافه می شود. آیه می گوید انصاف داشته باشید اگر طرف ندارد ربا از او نگیرید. آیه در نفی مازادی است که آنها می گرفتند. مهلت دهید و ربا نگیرید. آیه، اصل مهلت دادن را می گوید ولی طرح این مساله فقهی در ارتباط با ربا است. در نتیجه همیشه در اطلاق گیری از دلیل باید توجه داشته باشیم که این دلیل در چه مقامی صادر شده است؟ یا به تعبیر اصولیین آیا در مقام بیان است؟ این آیه در مقام بیان این است که تخطئه می کند اشخاص طلبکار رباخوار را که مهلت می دهند ولی پول اضافی هم می گیرند. دعوا سر مهلت مجانی است. این آیه در مقام وجوب یا عدم وجوب تکسب نیست.
(قبلا در بحث ربا این را عرض کرده ام. ربایی که در جاهلیت رواج داشته است و تاریخ هم نشان می دهد و احادیث هم نقل می کند این است که رباخوار می گفت مهلت می دهم و به ازایش ربا می گیرم. و این آیات ربا همان مواردی که رایج بوده را تخطئه می کند. یعنی قدر متیقن از ربا، همان چیزی است که امروز به عنوان خسارت تاخیر و تأدیه و امثال اینها وجود دارد. نه اینکه از اول ربا باشد که یک ملیون می دهم و بعد از شش ماه یک ملیون و دویست می گیرم. عمدتا ربا در مراحل دوم و سوم اتفاق می افتاده است. تمام روایاتی که در باب ربا داریم و تعبیر قرآن که اضعاف مضاعف است یعنی زمان می گذشت و قدرت بر ادای دین نبود و ربای جدیدی اضافه می شد. و این ربا را با هیچ حیله ای نمی شود درست و حلال کرد. به نظر بنده این راه هایی که برای اخذ جریمه و دیرکرد در بانکها تجویز شده و شورای نگهبان هم از نظر فقهی پذیرفته است که با شرط ضمن عقد درست کرده اند به این دلیل که این شرط مخالف صریح قرآن است هیچ راهی برای تصحیحش وجود ندارد.)
بنابراین همان گونه که در روایات ما مکرر آمده است مدیونی که دین خود را ادا نمی کند یک مرحله برای تحقیق، حبس می شود و نه برای مجازات. اگر نتیجه تحقیق این شد که مدیون مالی برای ادای دین ندارد باید آزاد شود و اگر مالی دارد این بحث مطرح است که حاکم می تواند او را وادار به ادای دین کند و اگر فایده نداشت اموال او را بفروشد؟ در فرض دوم یعنی وقتی روشن شد که اموالی ندارد دو مساله است یکی اینکه آیا موظف به تحصیل مال است یا نه؟ که گفتیم موظف است. اگر موظف باشد و نتواند تحصیل مال کند مساله دیگری پیش می آید که باید بیت المال بدهد. این یک مساله قابل توجهی است. ولو اینکه الان چنین اتفاق نمی افتد ولی از این نظر که اسلام نظرش چیست برای ما مهم است. من دوست داشتم که این مساله را هم بررسی کنیم ولی یک مقداری فاصله می گیریم و نگران هستم که بحث ملال آور شود. چند جمله ای عرض می کنم و اگر مایل بودید خودتان پیگیری کنید.
وظیفه حاکم در ادای دین
دلالت آیه زکات
دلیل اصلی اینکه بدهی بدهکاران عاجز از ادای دین باید از بیت المال پرداخت شود اصلش همان آیه مربوط به مصرف زکات و صدقات است.
إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکینِ وَ الْعامِلینَ عَلَیْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِی الرِّقابِ وَ الْغارِمینَ وَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبیلِ فَریضَةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ[2]
زکاتها فقط براى نیازمندان و بینوایان و کارکنانِ (جمعآورى کننده) آن، و دلجویى شدگان، و در [راه آزاد کردن] بردگان، و بدهکاران، و در راه خدا، و واماندگان در راه است [این،] واجبى از طرف خداست و خدا دانایى فرزانه است.
یکی از موارد ذکر شده در آیه غارم است. غارم یعنی بدهکار. و این یک عنوان مستقلی غیر از فقیر و مسکین و ... است. وصف مشعر به علیت است یعنی برای ادای دین غارم از سهم زکات به او می دهند. آیه هم صریح است و اصل مساله جای چون و چرا نیست. فقط قیود و شرایط مساله است که از زکات به چه بدهکاری پرداخت می شود؟