فقه قضاء، ۹۶.۹.۱۱، جلسه ۲۰
اجرای حکم (۷)، ادای دین؛ واجب مطلق یا مشروط؟
درس گفتارها، تقریراتی است که توسط بعضی از شاگردان استاد تهیه شده است و بدیهی است که نمی تواند منعکس کننده تام و تمامی برای دیدگاه ایشان تلقی شود.
یکی از مسائل مورد ابتلا و مهم این است که مدیونی که دین خودش را ادا نمی کند، چه حکمی دارد. فقها مدیون را بر دو قسم تقسیم کرده اند. مدیونی که متمکن از ادای دین است و امتناع می کند و مدیونی که متمکن نیست و مفلس است. فرموده اند، اولی حبس می شود و دومی آزاد است. در هر دو قسمت این حکم سوالات زیادی وجود دارد. اولا زندان کردن مدیون چه معنا و مفهومی دارد؟ در حالی که فرض بر این است که متمکن است و ادای دین نمی کند. زندان کردن او چه سودی برای طلبکار دارد؟ در اینجا به جای حبس باید اموال مدیون توسط حاکم فروخته شود و در اختیار طلبکار قرار داده شود.
وجوب تحصیل مال توسط مدیون غیر متمکن
نسبت به کسی هم که تمکن ندارد چند مساله است. اول این که آیا شخص غیر متمکن بر ادای دین وظیفه تحصیل مال دارد یا نه؟ این مساله در واقع به این حکم باز می گردد که آیا ادای دین، واجب مطلق است یا مشروط؟ که اگر مطلق باشد تحصیل مال واجب است. اگر واجب مشروط باشد یعنی اگر مالی به دست آمد باید دینش را ادا کند.
نکته بعد این که نقش بیت المال مسلمین در اینجا چیست؟ صریح قرآن کریم در مورد تقسیم زکات این است که غارمین هم یکی از مصادیق زکات اند. اگر کسی بدهکار است خودش باید بدهد و اگر کسی ندارد حکومت باید بدهد. چرا حکومت اسلامی کسانی را که چکشان برگشت خورده و واقعا هم ندارند دین آنها را نمی دهد؟ آیا این از وظایف حکومت نیست که دین افراد غیر متمکن را ادا کند؟ البته تفصیل این مطالب در فقه القضا نیست. و فقط یک قسمت از آن در اینجا مورد بحث است و بقیه در کتاب مفلس بحث می شود.
بررسی روایت
یکی از مباحثی که در اینجا مطرح است روایتی است که در جلسه قبل هم خواندیم:
ابراهیم بن هَاشِمٍ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ أَنَّ عَلِیّاً ع کَانَ یَحْبِسُ فِی الدَّیْنِ ثُمَّ یَنْظُرُ فَإِنْ کَانَ لَهُ مَالٌ أَعْطَى الْغُرَمَاءَ وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ مَالٌ دَفَعَهُ إِلَى الْغُرَمَاءِ فَیَقُولُ لَهُمُ اصْنَعُوا بِهِ مَا شِئْتُمْ إِنْ شِئْتُمْ آجِرُوهُ وَ إِنْ شِئْتُمُ اسْتَعْمِلُوهُ وَ ذَکَرَ الْحَدِیثَ.[1]
نکته ای که مهم است این است که در روایت آمده « یَحْبِسُ فِی الدَّیْنِ ثُمَّ یَنْظُرُ» معلوم می شود این زندان، موقت و در حد بررسی موضوع بوده تا ببینند چیزی دارد یا نه؟ و در اینجا این اشکال برطرف می شود که در روایت دیگری، حضرت غیر از سه گروه کسی را زندانی نمی کرد و در آن روایت مدیون جزو آن سه گروه ذکر نشده است. روایات دیگری هم داریم که مدیون هم زندانی می شود. چگونه با هم جمع می شوند؟ جمعشان به این است که زندانی شدن آن سه گروه برای مجازات و عقوبت است اما زندانی شدن مدیون برای بررسی و مشخص شدن وضع اوست. به هر حال نمی شود از این روایات استفاده کرد که زندان برای مجازات مدیون وجود دارد. زیرا مدیون یا اموالی دارد که در این صورت بعد از گرفتن اموالش او را آزاد می کنند و یا اموالی ندارد و او را آزاد می کنند. این نکته از خود این روایت استفاده می شود که ی« َحْبِسُ فِی الدَّیْنِ ثُمَّ یَنْظُر فَإِنْ کَانَ لَهُ مَالٌ أَعْطَى الْغُرَمَاءَ- وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ مَالٌ دَفَعَهُ إِلَى الْغُرَمَاءِ»
این نکته را بخاطر شریفتان بسپارید که حبس مدیون با حبس کسانی که به خاطر مجازات و عقوبت زندانی شدند به طور کلی با هم فرق دارد. حبس مدیون فقط جنبه بررسی دارد و مدتش هم کوتاه خواهد بود و تا مدت بررسی اموال ادامه دارد. «وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ مَالٌ دَفَعَهُ إِلَى الْغُرَمَاءِ» اگر چیزی هم نداشت خود او را تحویل طلبکارها می دهند برای اینکه از عمل او استفاده کنند تا دینشان وصول شود-« فَیَقُولُ لَهُمُ اصْنَعُوا بِهِ مَا شِئْتُمْ إِنْ شِئْتُمْ آجِرُوهُ وَ إِنْ شِئْتُمُ اسْتَعْمِلُوهُ.» البته در جلسه پیش ملاحظه فرمودید که برخی بزرگان فرموده بودند این روایت بر خلاف اصول است.
مرحوم ابن ادریس در سرائر:
هذا الخبر غیر صحیح و لا مستقیم لانه مخالف لاصول مذهبنا و مضاد لتنزیل الکتاب.[2]
برخی از علما به سند این روایت اشکال گرفتند ولی همان طور که عرض شد، این سند مورد قبول است. ولی از نظر دلالت ایشان فرموده اند غیر قابل قبول است زیرا قرآن می فرماید « و ان کان دوعسرۀ فنظرۀ الی میسرۀ» اگر مدیون اموالی ندارد باید به او مهلت داد. نه اینکه او را در اختیار فرد طلبکار قرار داد. همین اشکال را مجمع الفائده مفصل تر بیان کرده است و گفته روایت هم مخالف عقل است و هم مخالف نقل یعنی مخالفتی که در اینجا با قرآن مطرح است.
برای اینکه یک ارزیابی وجود داشته باشد که آیا این روایت با عقل یا آیات مخالف است یا نه باید این مساله را از سطح این روایت بالاتر و کلی تر در نظر گرفت و بعد سراغ روایت رفت. و آن مساله این است: کسی که مدیون است و فعلا قدرت بر ادای دین ندارد آیا بر او واجب است که تحصیل مال کند که قدرت بر ادای دین پیدا کند یا واجب نیست؟ به تعبیر دیگر ادای دین مشروط به این است که مالی وجود داشته باشد که اگر مالی بود باید ادا کند؟ یا ادای دین وجوب مطلق دارد و شخص باید کار کند و کسب مال کند و دین خود را ادا کند. آیا از آیات قرآن چیزی در این زمینه فهمیده می شود؟ « و ان کان ذوعسرۀ فنظرۀ الی میسرۀ.» بسیاری از فقها از این آیه استفاده کرده اند کسی که ذوعسرۀ است و مالی برای ادای دین ندارد باید آزاد باشد و حتی نمی توان به او گفت که باید کار کنی! اگر اتفاقا مالی را پیدا کرد باید دینش را پرداخت کند اما الزام به تحصیل کار نمی شود. متاسفانه نظریه مشهور در بین فقهای ما همین است. البته صاحب جواهر فرموده مشهور وگرنه من خودم مستقیما تفحص نکرده ام. عبارت صاحب جواهر بعد از اینکه فرمود اختلاف نطری وجود دارد می فرماید:
أن المشهور منها عدم وجوب التکسب حتى بالتقاط مباح لا یحتاج إلى تکلف فیکون وجوب الوفاء عندهم مشروطا باتفاق حصول الیسار و لا یجب علیه تحصیله و إن تمکن منه تمسکا بالأصل و ظاهر الآیة و الروایة المعتضدة بما سمعت[3]
حتی در اموری که تحصیل مال سخت هم نیست و راحت می تواند به این وسیله دینش را ادا کند، باز هم وظیفه ندارد و اگر یسار اتفاق افتاد باید ادای دین کند وگرنه تکلیف ندارد. آیه شریفه هم همین را می گوید. روایت هم همین را می گوید. این نشان می دهد کسی که مالی ندارد وظیفه ای هم ندارد.
بررسی دلالت آیه
به نظر می رسد که مفاد آیه شریفه این نیست. مفاد آیه این است که ذوعسرۀ را باید مهلت داد و برای ادای دین نباید او را تحت فشار قرار داد. ولی سوال این است که اگر کسی قدرت بر تحصیل مال دارد و کسب و کار برایش دشوار نیست و کار نمی کند و تحصیل مال هم خلاف شأن او نیست آیا چنین شخصی ذوعسره است؟ آیا آیه می خواهد از تنبلی انسان حمایت کند؟ آیا آیه راهی برای تضییع حق طلبکار باز می کند؟ آیا نسبت بین بدهکار و طلبکار را دارد یک طرفه حل می کند؟
ذوعسرۀ وصفی مشعر به علیت است یعنی از جهت ذو عسره بودن باید به او مهلت داد نه اینکه چون امروز ذوعسره است دیگر تا ابد کاری به او نداشته باشیم. ذوعسره بودن یک امر نسبی است. و می تواند برای فردا ولو به اندازه یک قسط را ادا کند. آیا آیه می گوید در چنین مواردی هم او را رها کن؟ آیا میسره یعنی تا وقتی که کسی یک گونی پول آورد در خانه او آزاد است؟ نه! میسره یعنی تا آنجا که تمکن پیدا می کند. میسره با تحصیل کردن مال منافاتی ندارد. آیه در مقام بیان عدم وظیفه و اینکه تحصیل مال بر او واجب نیست و اگر اتفاقا به او مالی رسید می دهد، نیست. دو تا مساله است یکی اینکه آیا شخص وظیفه ای برای تحصیل مال دارد یا نه؟ مساله دوم اینکه آیا شخصی که مالی ندارد می شود به او فشار آورد یا نه؟ آیه می گوید به خاطر نداشتن مال به او فشار نیاورید ولی نمی خواهد بگوید که او آزاد است کار کند، و کار لازم نیست. و تحصیل مال برای او جایز است ولی واجب نیست. لذا شخصی که برای تحصیل مال متمکن است مصداق برای ذوعسره نیست. این مطلب از نظر عقلایی غیر قابل التزام است تا چه بخواهیم به قرآن نسبت دهیم. آیه شریفه هم عقلایی است و هم اخلاقی و می گوید به کسانی که ندارند فشار نیاورید و یک دستور پسندیده است. اما فرمایش این آقایان به این معناست که بازار مسلمین به طور کلی مختل شود و اعتماد عمومی از بین برود و اموال مردم تضییع شود. به علاوه روایات هم داریم که وقتی مدیون پولی نداشت امیرالمومنین او را آزاد می کردند حتی یستفید مالا.
کسانی که می گویند شخص معسر را در صورت نداشتن مال باید رها کرد به این روایت تمسک کرده اند أَنَّ عَلِیّاً ع کَانَ یَحْبِسُ فِی الدَّیْنِ- فَإِذَا تَبَیَّنَ لَهُ حَاجَةٌ وَ إِفْلَاسٌ- خَلَّى سَبِیلَهُ حَتَّى یَسْتَفِیدَ مَالًا. در حالی که این روایت به عکسش بیشتر دلالت می کند. در حالی که او را رها می کنند تا مالی را پیدا کند.
اگر این مطلب پذیرفته شود که تحصیل مال برای ادای دین واجب است، که بسیاری از فقها هم فرموده اند، آنوقت به یک روایتی می رسیم که ابتدای بحث خواندیم. همان موثقه سکونی. که اگر مدیون مالی داشت حضرت از او می گرفت و اگر نداشت می گفت بروید خودتان از او کار بکشید تا دینتان جبران شود. آیا این روایت با قاعده ای که می گوید تحصیل مال بر متمکن لازم است موافق است یا مخالف؟ همانطور که این شخص برای دیگران می تواند کار کند برای طلبکار هم می تواند کار کند. این یک راه کار اجرایی است نه یک راهکار فقهی. از نظر فقهی بر این بدهکار واجب است کار کند و مزد خود را برای ادای دین بدهد.
یکی از کارهایی که فقیه می تواند در بررسی روایات انجام دهد این است که روایات را مطابق با قاعده بفهمد. اگر شما قاعده را این بدانید که تحصیل مال واجب است آنوقت این روایت را مطابق با قاعده تفسیر می کنید. معنای این روایت این می شود که این شخص همان طور که می تواند در جای دیگر کار کند برای طلبکار هم می تواند کار کند.