رونمایی از شهر مردگان
«حکومت نمی تواند» را به «حکومت می تواند» اضافه کنید. مراسم رونمایی از کتاب «شهر مردگان» روز دوشنبه 21 اردیبهشت ماه، در موزه شهید بهشتی برگزار گردید. متن زیر برگرفته از سخنرانی آن مراسم است.
رونمایی از شهر مردگان
«حکومت نمی تواند» را به «حکومت می تواند» اضافه کنید.
مراسم رونمایی از کتاب «شهر مردگان» روز دوشنبه 21 اردیبهشت ماه، در موزه شهید بهشتی برگزار گردید.
متن زیر برگرفته از سخنرانی آن مراسم است. گزارش کامل این مراسم را در این جابخوانید.
"فی بیوت أذن الله أن ترفع"
یاد و خاطره ی شهید بزرگوار آیت الله بهشتی - که پیوسته الهام بخش فکر ما و نشاط بخش روح ما است – رادر این مکان خاطره انگیز گرامی می داریم. اگر چیزی در این گونه از آثار وجود داشته باشد به هر حال ریشه و مایه در استفاده و بهره ای دارد که از اندیشه آن بزرگوار برده شده است. من درباره ی مضمون و محتوی این اثر – شهر مردگان - چیزی برای گفتن ندارم، آن چه که به ذهن رسیده است نوشته شده است و بعد شما عزیزان هم ملاحظه خواهید فرمود، ولی نکته ای را به عنوان یک تجربه دوست دارم خدمت عزیزان منتقل بکنم، مخصوصا شاید دوستانی جوان تر در این جلسه ما باشند که اطلاع از این تجربه برای آن ها مفید باشد.
بنده از حدود سی سال قبل مشغول قلم زدن و نوشتن هستم، و چند اثر حجیم هم از من به چاپ رسیده است، حدود ده سال قبل، دوازده سال قبل اثری از من منتشر شد به نام "آزادی، عقل و ایمان" و در زمانی که انتشار پیدا کرد این اثر کتاب سال جمهوری اسلامی شناخته شد و در حوزه علیمه قم هم به عنوان اثر برتر و ممتاز انتخاب شد؛ -این ها را که نقل می کنم برای یک نتیجه گیری است، عذر می خواهم از ذکر این مطالب-، قبل از آن هم یک کتاب حجیم و وزین از نظر ظاهر به نام دین و دولت از من چاپ شده بود، که آن هم در زمان خودش مورد اقبال در محافل علمی قرار گرفته بود، ولی از حدود ده سال قبل این کار را که مشغول بودم بمرور ترک کردم، و به یک روش دیگری روی آوردم و حالا می خواهم عرض کنم که چرا این اتقاق افتاد. دو تغییر را من احساس کردم که در کار خودم باید بدهم، و دادم. حالا در این جلسه دوستان می توانند در مورد نتیجه ی این دو تغییر نظر بدهند و من را راهنمایی بکنند؛ یکی تغییر محتوایی و یکی تغییر شکلی؛ اما از نظر محتوی وقتی مراجعه می کنیم به سابقه فقه شیعه، از عصر ائمه علیهم السلام تا دروان اخیر در طی سیزده قرن، که حداقل ده قرنش از زمان شیخ مفید آثار فقهی فقهای ما مدون و کامل در اختیار ما است؛ -شیخ مفید و سید مرتضی و شیخ طوسی تا دوره اخیر - این فقه به لحاظ گرایش اجتماعی و سیاسی گرایش خاصی دارد و آن گرایش این است که چون شیعه یک اقلیت مغلوب و محروم و مظلوم بوده است، لذا این شرایط جامعه شیعی تاثیر خاصی بر مباحث فقهی فقهای ما داشته است و آن تاثیر این است که فقهای ما دائما در حمایت از این جمعیت مظلوم و محروم بحث کرده اند و نظر دادند، و شیعه را برای زندگی در این شرایط سخت راهنمایی کردند . که شما اگر در یک شرایطی قرار گرفتید، در یک جامعه ای قرار گرفتید، در یک حکومتی قرار گرفتید، که هم عقیده با شما نیست، مخالف با شما است، تحت فشار قرار می گیرید این جا چه باید بکنیم، انها راه و چاه نشان دادند در مسائل مختلف، مثلا فرض کنید اگر برای شما اختلاف و نزاعی پیش آمد، دستگاه قضایی را هم ظالم و جائر می دانید،و مراجعه کردن به این دستگاه قضایی را مراجعه به طاغوت تلقی می کنید، خداوند هم فرموده است به طاغوت نباید مراجعه کرد، چه راه کار جایگزینی وجود دارد ؟ دائما فقها این مساله را مطرح میکردند که به آنها مراجعه نکنید، ولی برای حل مشکلات خودتان یک راه کار دیگری وجود دارد، از این راه استفاده کنید. و همین طور حالا که حکومت اسلامی نیست، یا فقط اسلامی است به ظاهر، و مسئولیت هایی که بر عهده یک حکومت اسلامی است را انجام نمی دهند، شما در این شرایط چه وظیفه ای دارید؟، در نماز جمعه چه وظیفه ای دارید؟، در خراجی که می پردازید چه وظیفه ای دارید؟، در امر به معروف و نهی از منکر چه وظیفه ای دارید"، در اجرای حدود چه وظیفه ای دارید؟، درهمکاری با دولت چه باید بکنید ؟ یک حمایت از مظلوم در سراسر این مباحث دیده می شود، این گرایشی است که بر حسب نیاز وجود داشته است، یک واقعیتی است در فقه ما، و فقها هم خیلی خوب از عهده تبیین این مسائل برامده اند جوری که نه شیعیان در دولت های جائر هضم شوند و نه موجب تقویت انها شوند ونه خودشان در مضیغه و فشار قرار بگیرند .
وقتی انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید، ما از وضع مغلوب به وضع غالب تغییر شرایط دادیم، حکومت در اختیار ما قرار گرفت، اگر دیروز می گفتیم قدرت نداریم و نمی توانیم، حالا قدرت پیدا کردیم و می توانستیم. این تغییر سیاسی یک گرایش جدید فقهی را هم به دنبال خودش و به تناسب ایجاد کرد، و آن گرایش این بود که حالا باید از این حکومتی که می خواهد اسلام را پیاده بکند، همان اسلامی که در پی قرن های متمادی حذف شده بود و تحریف می شد، باید از این قدرت و از این حکومت حمایت کرد، آن موقع رویکرد فقهی حمایت از شهروند محروم بود، حالا رویکرد تبدیل شد به حمایت از حکومت غالب و قاهر، برای این که بتواند به اهداف خودش برسد. قبلا این حمایت را علمای ما نمی کردند، مگر در یک شرایط تقیه و اضطرار در حد بسیار محدود و اندکی، اما حالا دیگر به صورت عنوان اولی حمایت صورت می گیرد ، نتیجه این حمایت این شد که برخی مسائلی که در گذشته در فقه ما خیلی به صورت روشن و برجسته مطرح نمی شد – بر خلاف فقه عامه که رویکرد حمایت از حکومت در ان خیلی قوی است - ، حالا مطرح بشود؛ البته این احکام با مبانی سازگار بود، ولی قبلا اگر گفته میشد بیشتر حکومت های جائر سوء استفاده می کردند، حالا نه، حکومت اسلامی است، باید گفت. ملاحظه کنید فتاوی و نظرات فقهی زیادی در باره اختیارات حکومت این سال ها مطرح شد؛ و بر اینکه حکومت اسلامی "می تواند" تاکید گردید ، مثلا حکومت می تواند قرارداد های خود را با مردم یک جانبه اگر مصلحت باشد به هم بزند و لغو بکند، وحکومت می تواند .... ، با این تعبیر حکومت می تواند. ما آمدیم به تقویت جانب حکومت، و این را لازم و ضروری می دانستیم. قبلا در گذشته سخت بود برای یک فقیه که فتوا دهد حکومت می تواند تسعیر کند، نرخ گذاری کند، با سختی و دشواری فقها این فتوا را می دادند و بسیاری هم اصلش را انکار می کردند، حالا خیلی راحت این فتوا داده می شد که حکومت می تواند در مسائل اقتصادی این دخالت را داشته باشد و قیمت گذاری بکند، محدودیت بوجود بیاورد، انحصار بوجود بیاورد. یک مدتی این طور گذشت، در کنار بیان این می تواندهای حکومت ما نیاز به یک بحث دیگری هم داشتیم، و آن این که به این "می تواند" یک "نمی تواند" هم باید ضمیمه بشود، و می تواند نباید مطلق باشد، مثلا درکجا می تواند، با چه شرایطی می تواند، و کجا نمی تواند، ، تا یک تعادلی بوجود بیاید، و محدویت های حکومت روشن شود و همه چیز در اختیار حکومت قرار نگیرد، لذا همان امام و رهبر بزرگواری که در آن نامه معروفشان به رئیس جمهور این تعبیر را به کار بردند "حکومت می تواند... حکومت می تواند..." ؛ یک پیام هشت ماده ای هم دارند که "مامورین دولتی و حکومتی نمی توانند .... ، نمی توانند ...، نمی توانند مثلا تفتیش بکنند، یا استراق سمع بکنند، چه کنند و چه کنند، حکومت نمی تواند این کارها را بکند، با این بیا ن دو جانبه یک توازنی کم کم برقرار می شد، بین کسانی که از یک طرف آن می تواند ها را قبول نداشتند و دست دولت را می بستند، به خصوص سال های اول که ما یادمان است، مشکلاتی که در زمان جنگ برای دولت وجود داشت و امام راهش را باز می کرد. و از طرف دیگر آن نمی تواند ها را هم امام اضافه می فرمودند که مبادا از آن قدرت سوء استفاده هم بشود؛ ما به هر دو این ها احتیاج داشتیم، هم می تواندها و نمی تواندها ، ولی آرام آرام آرام، آن نمی تواند رو تقلیل و ضعف رفت، چرا؟! این احتیاج به یک بررسی دقیق و کلی دارد، یک جنبه اش این بود که آن کسانی که منادی "نمی تواند" بودند، در جامعه علمی ما، در حوزه های علمی ما، آن نسل رفتند و نسل بعدی از آن قدرت برای گفتن نمی تواند برخوردار نبودند، مثلا در دهه اول خیلی راحت مرحوم آیت الله گلپایگانی در درس خودش در مسجد اعظم می آمد و در این مسائل ورود پیدا می کرد، و این نمی تواند ها را می گفت ، ممکن است ما با برخی از ان نظرات همراه نباشیم ولی مهم این است که فضا برای اظهار این" نمی تواندها" باز بود . ان موقع جامعه مدرسین نماد این نمی تواند ها بود و همین جریان در فقهای شورای نگهبان هم حضور جدی داشت .
همین الان جلد اول مشروح مذاکرات شورای نگهبان چاپ شده است، متاسفانه با این که سال ها است، حدود سی و پنج سال است که همه چشم به راه هستند که این مذاکرات به چاپ برسد ولی انگیزه ای نیست، یک جلدش را چاپ کردند، ولی همان یک جلد برای خواندن و درک بسیاری از مسائل بسیار مفید است، تا معلوم بشود که فقهایی که آن موقع در شواری نگهبان بودند و همین نمی تواند ها را مطرح می کردند، مثلا بحث استفراض که مطرح می شود، استقراض دولت از بانک مرکزی آن جا فقیهی که در شورای نگبان عضو است می گوید این کار دست کردن در جیب مردم است، دلیلش این است که ارزش پول را تنزل می دهید به این وسیله، دارایی افراد آب می شود و کم می شود، و ما از نظر فقهی نمی توانیم این کار را تایید کنیم ، و اگر ضرورت است، امام بفرمایند، جنگ است، شرایط استثنایی است، آن یک حرف دیگری است، به هر حال یک افرادی بودند آن موقع که با قدرت این نمی تواند ها را می گفتند، خود حضرت امام هم می فرمودند مثل همان پیام هشت ماده ای، یک توازنی انجام می گرفت، ولی در دهه های بعد این منادیان تقیید حکومت و تحدید قدرت رو به ضعف رفتند مثلا قاعدتا برای حکومت ها مرجعیتی مطلوب است و باید تقویت شود که این مرجعیت یا تابع باشد یا ساکت، اما آن که بخواهد گاه منعی در مسائل بوجود بیاورد و اظهار نظر مخالف بکند این موجب مزاحمت است، وضع مرجعیت در دوران اخیر رو به تغییر گذاشته ؛در نهادهای داخل حوزه هم این تغییر اتفاق افتاده و همین طور در شورای نگهبان و...آرام آرام آرام، بالانس بهم خورد و کفه "حکومت هرچه بخواهد "سنگین تر شد ، در این فضا این سوال مطرح بود ، سوال جدی، که در فضای فکر و اندیشه فقط باید بحث کرد از حقوق حکومت ؟، پس "وظایف" حکومت چه می شود ؟ پس"نمی تواند های حکومت " در کجا معلوم می شود ؟ اصلا مرز هایی که برای دخالت وجود دارد چیست؟ این "می تواند" بعلاوه ی "نمی تواند "هایی است که شاید دیده نشود، این می تواند "حکومت "یک می تواند" مردم "هم در کنارش وجود دارد، فقط حکومت می تواند؟ مردم چه؟ آن ها در هیچ قسمتی حقی ندارند اصلا؟ این ها را چطور می شود با همدیگر تنظیم کرد ؟ به نظر بنده بمرور این تنظیم و تعادل بهم خورد، مثلا گفته شد که حکومت برای "حفظ نظام" میتواند که چه اقدامی انجام دهد ولی ایا شنیده اید که حکومت بگوید برای حفظ نظام چه اقداماتی ممنوع است ؟ به نظر می رسد در این شرایط فکری و سیاسی کسانی که در دانش فقه یا اخلاق یا حقوق یا کلام - یا هر دانش مرتبط دیگر – دستی و تبحری دارند؛ وظیفه دارند در این فضا آن نمی تواند ها را هم مطرح کنند، و آن قیود را طرح بکنند. این یک نکته که من در تجربه خودم به این نتیجه رسیدم. و لذا در تالیف و نگارشم بر این بخش تاکید و اهتمام بیشتر قرار دادم .
و اما تجربه دوم ، به لحاظ روشی است ، من کتاب دوم ام را بنام "آزادی، عقل و ایمان" نوشتم پیشنهاد این اثر از طرف دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری و آیت الله امینی بود ، ایشان گفتند بنویس و من پذیرفتم، و خود ایشان هم اشراف و نظارت داشت ، آن کتاب قبلی هم همین طور بود، بحث و گفت و گو می کردیم، ولی ایشان اعمال نفوذی نمی کردند، و می گفتند نویسنده نظر خودش را باید بگوید، بعد این کتاب را دادند دست یک آقای دیگری که شما هم ببین، آن از صفحه اولش اشکال کرد، و اشکال این بود که من از علامه طباطبایی نقل کرده بودم که جوامع اسلامی از آزادی خودشان را محروم کرده اند، و همان وضعی که در شرایط حاکمیت کلیسا در جوامع مسیحی بوده است ما به همان اوضاع و احوال مبتلا شدیم، و چه خوب شد که این مشروطیت آمد و جلوی یک سری از این تند روی هایی را که در بین این متدینین وجود داشت گرفته شد، و آن آقای ناظر از این حرفها خوشش نیامده بود و از برخی مطالب دیگر گفته بود که این ها را باید تغییر دهید ، البته حذف نکردند و کتاب چاپ شد، ولی بعدش چه؟ بعدش این که افرادی آمدند انجا و گفتند که این کتاب به درد این که در جامعه توزیع بشود نمی خورد، حالا کتاب را هزینه کردند، کتاب را چاپ کردند، کتاب مجوز گرفته است، رتبه های زیادی در فضاهای مختلف، در حوزه، کتاب سال جمهوری اسلامی، دانشگاه، جاهای مختلف آورده است، بعد از یک چند وقتی اوضاع و احوال چنین شد که گفتند این کتاب را باید خمیرش کنیم، مدتها در انبار حبس بود، البته این اختصاص به کتاب من نداشت، چند کتاب دیگری هم بود که کار شده بود آن ها هم همین طور بوده است، بعد صحبت از خمیر شدن شد و ما گفتیم که تعدادی که هست را بخریم برویم که لا اقل دست خودمان باشد، این کتاب را خمیر نکنند.
این یک تجربه بود، بعد یک تجربه دیگری اتفاق افتاد، من یک کاری را چند سالی انجام دادم در زمینه حریم خصوصی، حدود چهار سال وقت من را این کار گرفت، بعد از این که به انتشار رسید، آن کسی که متولی این کار بود از این کار خوشش نمی آمد چون در ان نمی تواندهای حکومت مطرح شده بود و ان اقا بمن گفت که بنویس حکومت می تواند وارد حریم خصوصی شهروندان شود و. . . ، در دولت سابق، سالها این کتاب ماند، چهار سال از اتمام کتاب گذشته است، اتمام به معنی این که تالیف شده است، ارزیابی توسط ناظرین علمی صورت گرفته است، اصلاحاتش انجام شده است، نمایه ها انجام گرفته است، تابستان نود من مقدمه اش را نوشته ام، الان نزدیک تابستان نود و چهار هستیم، یعنی حدود چهار سال بعد از اتمام کار طول کشیده است، تازه دیروز این کتاب منتشر شده است و آورده اند در نمایشگاه کتاب عرضه کردند، البته بخش اولش را، بخش دوم اش را هم مدتی است که می گویند یک پاورقی دارد، پاورقی را حذف کنید؛ خب اگر بنا است پاورقی حذف بشود این حق ناظر علمی اثر است ، او می تواند نظر بدهد که این پاورقی اشکال علمی دارد، و اگر اشکال علمی ندارد شما به چه حقی می گویید این باید حذف شود؟ اگر عیب و ایراد علمی ندارد، اهانت به کسی هم نیست، برای چه باید حذف شود؟ حالا آن قسمت دوم اش هم که اصلا معلوم نیست که چه سرنوشتی پیدا بکند، این وضع تالیف در جامعه ما است، و دشواری هایی که وجود دارد که من خواستم فقط اشاره ای بکنم، حالا چه باید کرد؟
من به نظرم رسید که باید این شیوه و روش طولانی نویسی را - در غیر مباحث علمی حوزوی - فعلا بگذارم کنار، چون ما هر روز یک مسئله ای در جامعه مان داریم، و باید آن مسئله را به صورت مختصر و عین حال مدلل جواب دهیم، و به خصوص می توانیم از فضای مجازی استفاده کنیم و منتشر کنیم و چند برابر یک کتاب می توانیم خواننده داشته باشیم، ممکن است برخی از مطبوعات و جراید هم استقبال بکنند، بخواهند منتشر بکنند، عیبی ندارد، در این صورت دیگر یک بحثی مثل حریم خصوصی چهار سال پنج سال شش سال این گرد و خاک نمی خورد، و بعد هم معلوم نباشد اصلا سرنوشتش چیست! دیگر الان می نویسی، بلافاصله می گذاری در وبلاگ خودت، نه ان محدویت ها و مزاحمتها وجود دارد و نه در طرح مسائل تاخیری اتفاق می افتد هر کسی هم خواست متواند بردارد و استفاده کند، اعمال محدودیت در این جا کمتر امکان پذیر است، و مطالب هم سریع ارائه می شود نسبت به آن مسیر طولانی که در بخش کتاب وجود دارد، تا چهار سال پنج سال چقدر طول بکشد که مجوز داده بشود یا نشود، خمیرش بکنند یا نه؟، دیکر آن مسیر طولانی در برابرمان نیست، به روز و فوری تلید و عرضه صورت می گیرد خلاصه نان گرم از تنور در می آوری و برای صبحانه در اختیار افراد قرار می دهی، همان صبح که بیدار می شود مطلب را می خوانند ، معطلی هم ندارد، بخواهد چهارصد صفحه را بخواند حوصله ندارد، ولی دو صفحه را می خواند، پس باید وضع را عوض کنیم، چون هر روز مسئله وجود دارد و هر روز نیاز به پاسخ است ، شما نگاه کنید همین مسئله ای که از هفته گذشته شروع شد و کم و بیش هنوز هم وجود دارد، و آن این که نیروی انتظامی مجری احکام اسلامی نیست و مجری قانون است، این یک مسئله است، الان شما بخواهی بنشینی، بحث بکنی، بنویسی، کتاب مفصل که چهار سال دیگر پنج سال دیگر جواب این سوال را بدهید این به درد نمی خورد، امروز که این مسئله مطرح شده است، این سوال مطرح شده است، امروز باید پاسخی برای این مسئله داشت و مسئله را حل کرد، و ما هر روز با این مسئله ها مواجه هستیم، لذا در طول این سال های اخیر بر اساس این تشخیص؛ من روش را عوض کردم آن کار های مفصل را گذاشتم کنار شروع کردم به نوشتن مفالات کوتاه و حدود صد مقاله تا بحال از من منتشر شده است، این صد مقاله که منتشر شده است در مطبوعات، در مجلات یا در فضای مجازی تا بحال سه تایش به این شکل مجددا به صورت کتاب در آمده است، ده مقاله این است، ده مقاله قبل از این بود در مورد انتخابات، تعداد دیگری بود قبل از این در مورد این که فقه متهم است یا مدعی است، و چند کتاب دیگر از همین مجموعه ها هم در حال آماده شدن است، و فکر می کنم که این روش روشی است که مفید تر است و موثر تر است، و بهتر می شود نیاز های این دوره و زمان را به این وسیله پاسخ داد، البته آن کار علمی محققانه در یک زمان طولانی، که چند سال یک شخصی بنشیند بدون دغدغه، دارای دقت نظر بیشتر، عمق بیشتر است و آن مزایایی دارد، و از این کار های اورژانسی آن توقع را نمی شود داشت، چون نوع کار متفاوت است، ولی جامعه ای که امروز نیاز دارد، و پاسخ سوالات خودش را می خواهد، این ها را نمی شود احاله داد به یک کار های بلند مدت که شما صبر کنید ما این سوال امروز شما را چند سال دیگر کتابی در این زمینه تالیف خواهیم کرد، لذا در حالی که آن گونه آثار با همان مشکلات خودش به هر حال باید انجام بگیرد ، این نوع پژوهش ها کوتاه و به صورت فوری و آنی، البته باید رعایت موازین و حداقل هایی که برای بحث های علمی وجود دارد ، اگر این کار انجام بگیرد به نظر من مفید است، این تجربه ای است که بنده دارم، به لحاط محتوی آن جهت گیری و به لحاظ روش هم این شیوه. برخی از دوستان در قم که گاهی از اوقات می نشینیم و صحبت می کنیم، من نسبت به آن ها هم همین صحبت و پیشنهاد را داشته ام و دارم، مکرر هم از آن ها گله کرده ام که چرا از این فرصت استفاده کامل نمی کنیم ما می توانیم در این فضا - ما طلبه ها و حوزویان - مطالب خودمان را خیلی خوب عرضه بکنیم و به روز مسائل را پاسخ بدهیم.
بنده یک مقاله ای که با این سبک نوشتم این بود که در مسائل سال هشتاد و هشت به هر حال یک مسئله ای پیش آمد، یک اختلافی پیش آمد، و برای حل این اختلاف در قانون اساسی راهی وجود داشت . ولی داوری در مسئله ای که پیش آمده بود بر عهده نهادی بود که خودش طرف دعوا بود، و من این مقاله را نوشتم که "داور در صورتی که بی طرف نباشد و از قبل موضع گیری داشته باشد به نفع یک طرف داوری او اعتبار دارد یا ندارد؟ " بدون این که کار داشته باشیم شخص داور کیست، یا نهاد داوری کننده کیست، سراغ فقه رفتیم، آیا این مسئله در فقه ما مطرح شده است یا نشده است؟ منابع فقهی را آوردیم، فتاوای فقها را آوردیم که داوری که بی طرفی ندارد و نظر خاص خودش را، گرایش خاص خودش را از قبل اعلام کرده است، صلاحیت داوری ندارد و نظر او در داوری بی اعتبار است، این را دیگر احاله نمی شود داد به چند سال دیگر که بعدا ما تحقیق خواهیم کرد، روز به روز باید این کار انجام بگیرد.
به هر حال این دو تجربه ای است که در این قضیه وجود داشته است، حالا دوستان عزیزم اظهار نظر خواهند کرد و من از حضورشان استفاده خواهم کرد، به هر حال از لطف و محبت همه عزیزان تشکر می کنم.
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته