در حال بارگذاری ...

فقه القضاء جلسه نهم سال تحصیلی 96-95

تسویه بین خصمین(8)؛ تسویه در تمایل قلبی، طرح بعضی دیدگاه ها


درس گفتارها، تقریراتی است که توسط بعضی از شاگردان استاد تهیه شده است و بدیهی است که نمی تواند منعکس کننده تام و تمامی برای دیدگاه ایشان تلقی شود.


مطلب اول که رعایت مساوات در نگاه و کلام و نشستن و ... بود به پایان رسید. و نوبت به مساله دوم می رسد و آن این است که آیا قاضی علاوه بر ظاهر باید میل قلبی خود را نیز در برخورد با متخاصمین کنترل کند و در امیال قلبی نیز رعایت مساوات کند یا خیر؟

در این مساله باید در دو مقام گفتگو نمود. مقام اول بحث این است که آیا تساوی در میل قلبی امکان پذیر است؟ مقام دوم بحث هم این است که اگر ثبوتا تساوی قلبی ممکن باشد آیا اثباتا دلیلی بر وجوب این تساوی وجود دارد؟

امکان رعایت تساوی در میل قلبی

معمولا فقها امکان چنین مطلبی را رد کرده ­اند. وقتی انسان میداند یک طرف خوب است و طرف دیگر خوب نیست چطور می تواند تمایل قلبی خود را به صورت مساوی حفظ کند؟! پس عدم امکان در کلام فقها آمده است. البته این امکان، امکان عقلی نیست بلکه عادتا چنین کاری شدنی نیست. اینکه برای اولیاء خدا امکان پذیر باشد از سطح فقه و احکام کلی شریعت خارج است.

این عدم امکان را با آیه ای از قرآن نیز تایید کرده اند. البته این آیه درباره متخاصمین نیست ولی مشابه آن است و نشان می دهد کنترل تمایل قلبی امکان پذیر نیست. آیه مربوط به تعدد زوجات است که خدا می گوید شما در رفتارتان نسبت به همسرانتان مساوات را رعایت کنید ولی محبت درونی را نمی توان مساوی تقسیم کرد.

«وَ لَنْ تَسْتَطیعُوا أَنْ‏ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَمیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوها کَالْمُعَلَّقَةِ وَ إِنْ تُصْلِحُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ کانَ غَفُوراً رَحیماً»[1]

یعنی برای شما این امکان وجود ندارد که بین همسران عدالت را برقرار کنید. ولو اینکه برای رعایت عدالت حریص باشید. پس در رفتار و ظاهر یکی را رها نکنید و به دیگری تمایل نشان دهید.

عدالتی که در این آیه مورد اشاره است که هرگز نمی توان آن را رعایت کرد همان میل درونی می باشد. ولی از جهات ظاهری مشکلی نیست و رعایت عدالت شدنی است.

به این آیه تمسک شده است تا نشان دهند امکان رعایت عدالت و مساوات در امیال باطنی و درونی وجود ندارد.

دیدگاه شیخ طوسی

شیخ طوسی در مبسوط فرموده اند:

«و إنما علیه أن یسوى بینهما فی الأفعال الظاهرة فأما التسویة بینهما بقلبه من حیث لا یمیل إلى أحدهما، و لا یرى الحظ له دون غیره، فغیر مؤاخذ به و لا محاسب علیه لقوله تعالى «وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَمِیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوها کَالْمُعَلَّقَةِ»».[2]

یعنی عدم رعایت مساوات در میل درونی و قلبی مورد محاسبه و مؤاخذه نیست همانطور که آیه هم به آن اشاره دارد.

شهید ثانی نیز شبیه همین مطلب را آورده اند:

«أما التسویة بینهما بقلبه بحیث لا یمیل إلى أحدهما به فغیر مؤاخذ به و لا محاسب علیه، لأن الحکم على القلب غیر مستطاع، و قد کان رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله لمّا قسّم بین نسائه یقول: «اللّهمّ هذا قسمی فیما أملک، و أنت أعلم بما لا أملک»[3] یعنی: المیل القلبی».[4]

این سخن شیخ در استفاده از آیه قابل مناقشه است. استدلال به این آیه ناتمام است زیرا آیه مربوط به مساله تمایلات شوهر نسبت به همسران است و تمایلات در میان همسران تابع احساسات و هوی و هوس است. و در چنین موردی رفتار انسان در پاسخ به همین تمایلات است و ممکن است نسبت به یک همسر قوی باشد و نسبت به دیگری ضعیف باشد. شرع نیز با این تمایلات برخورد نمی کند و اصلا ازدواج به خاطر وجود چنین تمایلاتی صورت می گیرد و این یک امر طبیعی است نه اینکه امر عقلانی باشد.

ولی قضاوت بر خلاف ازدواج ربطی به تمایلات و احساسات ندارد و حتی شرع می تواند به قاضی بگوید تمایلات خود را اعم از نسبت فامیلی، همشهری بودن و ... کنار بگذار و طرفین دعوا را صرفا با همان شخصیت طرف دعوا بنگر! چنین چیزی معقول است اینکه این موضوع سخت است یا حتی غیر ممکن است ربطی به مساله ای مانند ازدواج و همسرانِ متفاوت ندارد زیرا در باب همسران نادیده گرفتن احساسات معقول نیست. زیرا امر ازدواج مبتنی بر احساسات و تمایلات است.

اما نکته دوم این است که تمایلاتی که در انسان وجود دارد و قابل کنترل نیز می باشد در نوع حکم تاثیرگذار است. زیرا انسان کسی را که دوست دارد و به او علاقه دارد در دعوای با طرف دیگر نیز علاقمند است که او پیروز شود. مثلا اگر قاضی کسی را انسان خوبی بداند در مخاصمه با طرف دیگر دوست دارد که شخص محبوب او تبرئه شود و طرف دعوا هر دلیلی بیاورد ناخودآگاه قاضی مناقشه می کند زیرا فرد محبوب خود را انسان خوبی می داند. در حالی که اگر نیمی از آن ادله را در دعوا با شخصی که نزد قاضی دارای محبوبیت نیست بیاورند قاضی متقاعد شده و حکم صادر می کند. و آیا این که شرع بگوید تمام علایق خود را تا جایی که امکان دارد کنار بگذارید زیرا ممکن است همان انسان خوب در این مورد به خصوص مرتکب اشتباه شده باشد و یا حتی انسان شرور در یک مورد خاص مرتکب گناهی نشده باشد، غیر معقول است؟؟ البته این کار خیلی سخت است ولی امکان آن قابل فرض بوده و مانعی هم ندارد که شرع چنین حکمی کرده باشد که قاضی تا جایی که می تواند مانع از بروز احساسات خود شود.

البته در مرحله عمل نیز شرع پیش بینیهای لازم را داشته و برای اجرای بهتر قضاوت و رعایت بی طرفی نکاتی را بیان فرموده است. مثلا اینکه شرع برای قضاوت ملاک را علم و اطمینان قاضی قرار نداده است. چون علم و اطمینان دارای مبانی و مبادی روانشناختی است. گاهی انسان به راحتی علم و اطمینان پیدا می کند و گاهی دیرتر به این حالت می رسد. مثلا نسبت به انسان های متشرع و ظاهرالصلاح زودتر به علم می­رسد ولی نسبت به کسانی که از قبل مشکلاتی داشته اند دیرتر به اطمینان می رسد. و به همین جهت شرع ملاک علم قاضی را کنار گذاشته و فرموده است: « انما اقضی بینکم بالبینات و الایمان» یعنی تنها ملاک قضاوت سند و مدرک است زیرا اگر پای علم به میان بیاید قضاوت تبدیل به یک امر شخصی می شود و امکان بی طرفی نیز وجود ندارد.

در هر حال در مقام ثبوت اگر احساسات انسان رها باشد و حتی در حد ممکن کنترل نشود و شرع نیز تذکری درباره آن ندهد به صورت ناخودآگاه روی قضاوت افراد تاثیر می گذارد.

نظر شهید ثانی در شرح لمعه

نکته دیگر این که برخی از فقها گفته اند شرع به تمایلات قلبی کاری ندارد زیرا طرفین مخاصمه اصلا خبر از تمایلات قلبی قاضی ندارند که بفهمند قاضی به کدام طرف میل قلبی دارد. و قاضی نیز تنها باید طوری رفتار کند که طرفین مخاصمه سوءظن پیدا نکنند و ناراحت نشوند.

همین مطلب را شهید ثانی اینگونه بیان کرده است:

«و لا تجب التسویة بین الخصمین مطلقا فی المیل القلبی، إذ لا غضاضة فیه على الناقص، و لا إدلال للمتصف، لعدم اطلاعهما، و لا غیرهما علیه. نعم تستحب التسویة فیه ما أمکن».[5]

 میفرماید تسویه در میل قلبی میان متخاصمین چه مسلمان باشند چه کافر واجب نیست. چون هیچکدام اطلاعی از میل باطنی قاضی ندارند.

این فرموده شهید ثانی قابل قبول نیست زیرا این که دیگران از میل قلبی قاضی آگاهی ندارند تمام ملاک نیست. و ملاک دیگری نیز وجود دارد و آن این است که این تمایلات اگر کنترل نشود بر روی حکم تاثیرگذار خواهد بود. چه طرفین بفهمند و چه اینکه متوجه نشوند. از همین جهت باید متذکر شد که اهمیت تخلیه احساسات قلبی قاضی نسبت به طرفین حتی از رعایت تساوی در برخورد و سلام کردن مهمتر است زیرا احساسات و امیال قلبی تاثیرگذارتر بر روی حکم می باشد.

نظر مرحوم ملا احمد نراقی

ایشان معتقد است رعایت بی طرفی بین انسانها ربطی به مساله قضاوت ندارد و به طور کلی انسان باید نسبت به دیگران تمایلات قلبی مساوی داشته باشد.

«نعم، یستحبّ الاجتهاد فی تطهیر السرّ بحیث یتساوى عنده جمیع عباد اللّه، و لکنّه لا یختصّ بالقاضی، و کلامنا فیما یجب أو یستحبّ على شخص من حیث هو قاض».[6]

 یعنی مستحب است که انسان تلاش و کوشش نماید تا تمایلات قلبی خود را نسبت به تمام بندگان خدا پاک کند ولی این امر اختصاص به مساله قضاوت و شخص قاضی ندارد.

این فرمایش نیز مورد مناقشه است زیرا معنی ندارد تمام انسانها در تمام حالات همه بندگان را با یک چشم ببینند و نسبت به همه تمایلات قلبی یکسان داشته باشند. یعنی حتی تصور این موضوع مورد مناقشه است. ضمن اینکه در باب قضاء چون ممکن است این تمایلات قلبی دارای تاثیر در حکم باشند لذا شرع نسبت به آن حساسیت نشان داده و فرموده تا حد امکان از یروز آن جلوگیری شود. این مساله معقول است. ولی اگر بخواهیم این امر را به همه مردم تسری دهیم قابل تصور نیست.

گفتار شیخ انصاری

درباره شیخ انصاری تذکر این نکته خالی از لطف نیست که ایشان همانطور که فقیه درجه یک و بی بدیلی بودند علاوه بر آن از نظر اخلاقی نیز یک انسان برجسته و بی نظیر بودند. که سالها پیش در مقاله­ای تحت عنوان « شیخ در محضر سید » که به مناسبت همایش بزرگداشت شیخ انصاری ارائه شد بنده به این نکته اشاره کردم که شیخ با اینکه دارای مقام مرجعیت بود با این حال از نظر اخلاقی زیر نظر یکی از شاگردان خودش به نام « سید علی شوشتری» به سلوک معنوی می پرداخت. و در لابلای آثار فقهی و اصولی شیخ نکات اخلاقی عمیقی وجود دارد که نشان دهنده بزرگی شیخ است.

ایشان در این باره مطلب دقیقی دارند که شاید ظاهر لفظ، مناسب به نظر نرسد ولی در این مقام بسیار مناسب و دقیق است.

«(لا یجب التسویة) بینهما (فی المیل القلبی): لأنّه غیر مقدور للإنسان إلّا بعد المجاهدة لیرى الناس کالأباعر.»[7]

یعنی قاضی از نظر روحی باید آن چنان بزرگ و خودساخته باشد که تمام مراجعه کنندگان به دادگاه را مانند شتر ببیند. یعنی در اصل باید همه مردم را به صورت مساوی و با یک چشم ببیند. یعنی احساسات درونی در او تاثیرگذار نباشد. شیخ انصاری می فرماید کسانی که اهل مجاهدت هستند می­توانند چنین کار سختی را انجام دهند.


[1] - سوره نساء، آیه 129

[2] - المبسوط فی فقه الإمامیة؛ ج 8، ص: 149

[3] - سنن الدارمی 2: 144، مسند أحمد 6: 144، سنن أبی داود 2: 242 ح 2134، سنن ابن ماجه 1: 634 ح 1971، سنن النسائی 7: 64، سنن الترمذی 3: 446 ح 1140، سنن البیهقی 7: 298.

[4] - مسالک الأفهام إلى تنقیح شرائع الإسلام؛ ج 13، ص: 429

[5] - الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة (المحشى - کلانتر)؛ ج 3، ص: 73

[6] - مستند الشیعة فی أحکام الشریعة؛ ج 17، ص: 115

[7] - القضاء و الشهادات (للشیخ الأنصاری)؛ ص: 114


نظرات کاربران