تفسیر قرآن- آیات فقهی(3)
سوره حمد، آیه(1) استحباب بسم الله در آغاز کارها(2)
تفسیر قرآن - آیات فقهی، جلسه سوم، 1390/11/18
سوره حمد، آیه(1)
استحباب بسم الله در آغاز کارها(2)
در کتب فقهی ما درباره "بسم الله الرحمن الرحیم" در ضمن بحث قرائت صلات بحث شده و بحث هم اختصاص دارد به این مسأله که آیا بسم الله جزئی از سوره محسوب می شود یا نه، که وقتی ما حمد و سوره را می خوانیم بسم الله یک آیه است از حمد و سوره، و چون باید سوره باید کامل خوانده شود بسم الله هم باید خوانده شود. و نیز بحث کرده اند که بسم الله را به جهر باید خواند یا اخفات و به این نظریه قائل شده اند که در بسم الله جهر باید باشد، حالا یا وجوباٌ یا استحباباٌ. مجموع آنچه فقه ما درباره بسم الله دارد ظاهراٌ همین یک قسمت از کتاب الصلاة است، یعنی دو مبحث؛ یکی درباره جزئیت و عدم جزئیت بسم الله و دیگری درباره جهر و اخفات بسم الله. البته بعضی مسائل جزئی دیگر هم در گوشه و کنار مطرح شده است.
مسأله ما این است که علاوه بر آن احکام، خود بسم الله می تواند موضوع احکامی باشد که متأسفانه اینها حقش تا به حال ادا نشده و یک جایی از فقه باید پیدا شود یک ردیفی یک صندلی ای، خود بسم الله منهای اینکه از حیث قرائت صلاتی مورد نظر باشد، در آنجا مورد بحث قرار بگیرد.
متعلّق جار و مجرور در بسم الله
من بعضی احکام را در جلسه پیش عرض کردم. یکی از نکات درباره بسم الله که در مباحث تأثیر گذار است این است که این جار و مجرور متعلّق به چیست؟ «بسم» یعنی «به نام خدا». پرسش این است که: به نام خدا چی؟ این یک متعلّقی می خواهد. معمولاٌ اینطور است که متعلق به یک فعلی است که دلالت بکند بر آغاز کردن کار. در اینجا آن فعل مثلا اینگونه در تقدیر گرفته می شود: بسمِ اللهِ اَبتَدِئُ. یعنی شروع می کنم با نام خدا. در این صورت این جمله مربوط می شود به با نام خدا آغاز کردن و شروع کردن. لذا از ما خواسته شده که شما هم هر کاری می خواهید شروع کنید با نام خدا شروع کنید. این تصوّر رایجی است که از آن متعلّق محذوف وجود دارد؛ ابتدا کردن و آغاز کردن: ای نام تو بهترین سرآغاز بی نام تو نامه کی کنم باز
یکی از کارها نامه باز کردن است و هر کاری دیگری، این را مفسّرین فرمودند.
نظریه عدم تعلق بسم الله به فعل محذوف
یک احتمال دیگر در مسأله هست و آن این است که بسم الله متعلّقش در هر موردی خصوص آن فعلی است که می خواهد انجام بگیرد، "ابتدا" یک عنوان انتزاعی است، آغاز کردن ، آغاز کردنِ چی؟ یک کسی هست می خواهد غذا بخورد آن وقت متعلّق اگر عبارت باشد از اکل، می شود بسم الله آکُلُ. یکی می خواهد بخواند، بسم الله او اینگونه است: بسم الله أقراُ. متناسب با آن فعل باید متعلّق را در نظر گرفت. مشابه آن مطلبی را که حضرت امام خمینی(ره) بر آن اصرار دارد و قبل از ایشان هم عرفا این مطلب را گفته اند که بسم الله در هر سوره ای متعلّق به همان آیه ای است که بعد از بسم الله است.
در تفسیر سوره حمد که چند جلسه امام فرموده اند، این مطلب را ایشان مکرر مطرح می کردند. و نظر مبارکشان این بود که در سوره حمد بسم الله را به خود الحمد می زنیم: بسم الله الحمد لله. یعنی با اسم حق، حمد تحقّق پیدا می کند و توضیحاتی هم داده اند که اگر آن جاها بخواهیم برویم از بحث خودمان فاصله می گیریم و همین مطلب را به نظرم در کتاب آداب الصلاة که سوره حمد را تا حدودی تفسیر کرده اند نیز این مطلب را دارند.
شاهد بر این مسأله که لازم نیست ابتدا به عنوان متعلّق، آن هم محذوف در نظر گرفته بشود این است که ما یک "بسم الله" هایی در قرآن کریم داریم غیر از بسم الله الرحمن الرحیم که در صدر سوره ها هست. اینها متعلّقش یک فعل خاص است. مثلاٌ "إقرأ بسم ربک". آیا لازم است که در اینجا هم در تقدیر گرفته بشود: «اَبتدئُ»؟ و گفته شود معنای این جمله این است: یعنی ابتدا کن قرائت ات را با نام خدا، یعنی قرائت را با نام خدا آغاز کن. یا اینکه إقرأ بسم ربک یعنی با اسم حضرت حق قرائت کن؟ حالا این باء، بای استعانت باشد بای ملابست باشد، یعنی همراه کن قرائت ات را با نام حق یا اینکه به کمک اسم حق تعالی قرائت بکن. آن حالا یک بحث دیگری است که معنای "باء" چگونه باید باشد، اما نیازی نیست در اینجا چیزی در تقدیر گرفته بشود. قرائت به اسم حضرت حق باشد.
تفاوت این دو نظریه
آیا این دو نظریه تفاوتی دارد؟ تفاوت در این است که اگر شما آمدید و یک " أبتدئ" در تقدیر گرفتید نقش بسم الله نقشِ در حدوث است، حدوث کاری که انسان می خواهد بکند، یعنی در شروع فقط بسم الله را می گوئید و مشغول کارتان می شوید. دیگر بسم الله استمراری پیدا نمی کند. در حالی که اگر اینطوری باشد که به عنوان یک احتمال گفته شد، آن وقت استعانت جُستن و همراهی کردن با اسم حضرت حق در طول فعل ادامه پیدا می کند. یعنی قرائت از صدر تا ذیل همه اش با توجه به اسم حضرت حق انجام می گیرد. در بقیه کارها هم همین طور. مثلا در اَکل دیگر اینطور نیست که هنگام شروع کردن بسم الله بگوئید و شروع کنید و دیگر بعدش کاری با بسم الله نداشته باشید، در حالی که طبق آن احتمال علاوه بر اینکه شروع اکل با بسم الله است، بلکه تمام کار با نام خداست. یعنی در حالی که داری می خوری توجّه به اسم حق هم داشته باشی. شبیه آن چیزی که در باب نیّت گفته می شود. آیا نیّت یک امری است که در آغاز عمل یعنی نماز، تحقّق پیدا می کند و تمام بشود؟ همانطور که آدم یک الله اکبرمی گوید و وارد می شود، بعد دیگر الله اکبر نمی گوید. تکبیرة الاحرام تکبیرة الافتتاح است. همانطور که برای شروع کردن یک الله اکبر می گویی و وارد عمل می شوی، یک بسم الله می گویی و وارد عمل می شوی. دیگر بعدش جایی برای بسم الله الرحمن الرحیم نیست. آیا این طور است؟ یا مثل نیت است که از هنگام ورود مطرح است و بعدش هم تعبیر فقها این است که استدامه ی حکمی لازم است. یعنی باید یک توجّهی به آن نیتی که در ابتدا بود، در تمام طول نماز وجود داشته باشد و باید نماز کاملا با نیت واقع بشود نه اینکه نیّت برای شروع کردن فعل باشد. اگر بعدا اختلال در نیت پیدا شد نماز درست نیست و کل عمل باید با نیّت همراه باشد. اگر اینطور باشد که از آیه شریفه اینطوری می شود استفاده کرد، آن وقت کل قرائت بسم الله هست؛ اول قرائت، وسط قرائت و آخر قرائت، و اینها تفاوتی نمی کند.
شاهدی دیگر برای نظریه عدم تعلق به محذوف
شاهد دیگر که برای تقویت این احتمال وجود دارد قصه حضرت نوح است. البته مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ظاهراٌ تمایل دارد که در همین "إقرأ بسم ربک" هم یک ابتدایی را مندرج بکند. ولی به نظر نمی رسد که لزومی داشته باشد.
به هر حال شاهد دیگر در قصه حضرت نوح است: "بسم الله مجریها و مرسیها" اینجا بسم الله به خود همین مَجری و مُرسی متعلّق است نه اینکه آغاز می شود حرکت با بسم الله. آغاز می شود ندارد، خود حرکت به اسم حقّ است.
البته در درس فقه این تعبیرات را بکار بردن و ورود به این قضایا شاید مناسب نباشد ولی حقیقت مسأله این است یعنی ظاهر آیه شریفه این است که حرکت کشتی، سیر این کشتی و راه افتادنش مهم است. نشستنش هم مهم است که چگونه بعداٌ متوقّف بشود. خدا می فرماید کل این حرکت از ابتدا تا انتها با اسم حضرت حق تحقق پیدا می کند: بسم الله مجریها و مرسیها. این بحث در این نیست که می خواهم سوار کشتی بشوم یک بسم الله بگویم و بروم بالا، یک وقت می خواهد کشتی حرکت کند بسم الله بگویی، اتوبوس، هواپیما می خواهد حرکت کند یک بسم الله بگویی. مسأله این نیست، بلکه مطلب این است که نفسِ حرکت در اثر چیست؟ عامل حرکت چیست؟ اراده و مشیت حضرت حق تعالی است که در قالب یک اسم ظهور و بروز پیدا می کند.
این موارد را از قرآن مثال زدیم برای اینکه ببینیم آیا می توان تصور کرد که بسم الله متعلق دیگری غیر از ابتدا داشته باشد و در خصوص هر موردی فعل خاصی باشد. آیا این قابل تصور است یا نه؟ از نظر ما قابل تصور است. وقتی که این مسأله تصور شد می آییم سراغ بسم الله در آغاز هر سوره.
این مسأله یک مسأله تفسیری است که در هر سوره بسم الله را چه کار باید کرد، و از آن هت که یک مسأله تفسیری است فعلا محطّ نظر ما نیست. آنچه مد نظر ماست این مسأله فقهی است که بسم الله در هنگام انجام یک عمل چه حکمی دارد؟ ما می گوییم که بسم الله در آیه شریفه مربوط به یک فعل است: " إقرأ بإسم ربک". در این آیه از پیامبر اکرم خواسته شده که وقتی می خواهی قرائت بکنی، در آغاز بسم الله الرحمن الرحیم بگو. این آیه درباره ادبِ شروع است که باید بسم الله گفته شود. مثل کسی که صبح می آید کرکره مغازه را می خواهد بکشد بالا، یک بسم الله محکم می گوید و کرکره را می کشد بالا.
حالا بحث در این است که آیا " إقرأ بإسم ربک" یعنی اینکه یک بسم الله بگو و شروع کن؟ یعنی همان که گفته اند: بی نام تو نامه کی کنم باز. آیا مقصود این است یا اینکه خودِ قرائت -نه شروع قرائت- و نفسِ قرائت در پرتو اسم حضرت حق باید صورت بگیرد (اولش، وسطش، آخرش)؟
ظاهر آیه شریفه این است که نفس قرائت مد نظر است و هیچ گونه الزامی برای اینکه چیزی دیگر را در تقدیر بگیریم وجود ندارد و ظاهرش همین است که از پیامبر خواسته شده که کارهایش اینگونه باشد که بسم الله باشد و به واسطه پیامبر از ما هم خواسته شده که عملی را که انجام می دهیم با همان خصوصیت باشد.
به نظر ما بسم الله که در آغاز گفته می شود، مثل استدامه ی حکمی که در نیّت می گویند تا آخر کار باید حفظ شود. یعنی توجه به اینکه فعلی را که من دارم انجام می دهم، درواقع حضرت حق آن را انجام می دهد. معنای «بحول الله و قوته اَقوم و اَقعُد» هم همین است. «أقوم» در این جمله یک مثال است. این حول و قوه از طریق اسمائی است که بین ما و حضرت حق وجود دارد. آیه شریفه همین را می خواهد به ما بگوید. یعنی این دستور هم همین را می خواهد به ما بگوید. به ما توجه می دهد که از اسماء الهی باید استمداد بکنید و کمک بگیرید و در پرتو این اسماء کارتان را انجام بدهید. آن وقت در واقع همه ی اینها التفات به توحید است. انسان هر کاری را که انجام می دهد باید توجه داشته باشد که مستقل نیست و با اسم حضرت حق دارد انجام می گیرد. باء هم برای استعانت است. نه اینکه «اَستعینُ» را در تقدیر بگیرید، بلکه کلمه باء دلالت بر استعانت می کند. علی ایّ حالٍ این احتمالی است که به نظر می رسد و شواهدی هم که عرض کردیم برایش وجود دارد.
اگر این مطلب را اینطوری تقریر بکنیم و بپذیریم، آن وقت مسأله بسم الله به طور کلی با آن تلقی رایج یک تفاوت پیدا می کند و آن تفاوت این است که: با تلقی رایج بسم الله به عنوان تیمّن و تبرّک در آغاز عمل قرار می گیرد. شبیه به اینکه مثلا برای اثاث کشی ابتدا قرآن را می برند که یک کار تشریفاتی است. بسم الله می گوییم تا برای کار میمنتی پیدا بشود. به نظر ما در این حد نمی شود متوقف شد. در بسم الله الرحمن الرحیم بیشتر از این است که ما دعوت می کنیم مردم را به بسم الله گفتن. البته این سخنان به معنای آن نیست که آن جنبه ها مورد نفی و انکار قرار بگیرد، بلکه اینها معانی طولی هستند. یعنی سخن ما به معنای این نیست که در هنگام افتتاح بسم الله نگویید. «إقرأ بإسم ربک» منافاتی ندارد با اینکه در آغاز قرائت بسم الله گفته شود. «بسم الله مجریها و مرسیها» هم همین طور.
مرحوم آقای طباطبایی هم نظرشان روی همان حیث است. ولی به نظر می رسد این مطلب یک مقداری توسعه که بخواهد پیدا بکند، مانند آنچه در جلسه پیش از مرحوم مطهری نقل شد که ایشان اصرار دارند بر اینکه بسم الله از «شعائر» است و در چند سخنرانی این را مطرح فرمودند که در جلد25 از مجموعه آثار صفحه365 و 380 این بحث را آورده اند و نظرشان این است که ما می خواهیم با بسم الله وابستگی خودمان به توحید را نشان بدهیم، آن وقت چون جنبه شعاری دارد، شما تابلوهای بسم الله الرحمن الرحیم با خط قشنگ تهذیب قشنگ داشته باشید و اینها را در خانه نصب بکنید. این جنبه ی شعاری دارد و تعلّق خودتان را به این شعار نشان بدهید. قهرا اگر اینطور باشد باید بسم الله آشکار باشد، چون شعار باید ظهور و بروز داشته باشد. حالا به هر شکلی که ممکن هست این ظهور و بروز باید تحقق پیدا کند.
من با این حرف ها مخالف نیستم این حرفها درست است. ولی بسم الله اعم است از حیث شعاری داشتن. برخی از اعمال ما اعمال ظاهری است و بسم الله هم دارد، بسم الله ظاهری شعاری. اما اگر یک شخصی می خواهد یک فعلی را انجام بدهد که هیچ ظهور و بروزی ندارد، اینجا بسم الله چه کاره است؟ اگر شما بسم الله را مختص به شعار بدانید، یعنی دائما حیثیت بیرونی داشته باشد که به وسیله آن یک چیزی اعلام بشود، طبعا در اعمال فردی خصوصی دیگر بسم الله جایی پیدا نمی کند. با اینکه در روایات داریم که حتی اگر شخصی دستشویی هم می رود با بسم الله برود. این نشان دهنده ی این است که بسم الله جمیع اعمال انسان را می گیرد، اعم از اعمالی که علنی و آشکار است و اعمالی که کاملا خصوصی و فردی است. در آنجا هم بسم الله می آید.
البته شواهد و قرائنی برای فرمایش مرحوم آقای مطهری وجود دارد. مثلا در مورد نامه دستور رسیده که بسم الله نوشته شود و اینکه در ذکر و ذهن فرد بسم الله وجود داشته باشد و توجه به اینکه به اسم حضرت حق این کار انجام می گیرد، کافی نیست. در چنین مواردی بسم الله فقط جنبه ذکری ندارد که به نیت انسان و قلب و توجه انسان بسته باشد، بلکه باید نوشته و ثبت بشود. معلوم می شود که خود نوشتن موضوعیت دارد. این ظهور و بروز پیدا کردن در رفتارهای دیگر هم قابل بحث است. شاید این جهر به بسم الله خالی از اِشعار نباشد که فرموده اند حتی در نمازهای اخفاتی هم بسم الله را بالجهر بگوئید! می شود از این شواهد استفاده کرد علی ایّ حالٍ علاوه بر اینکه کارها به اسم حضرت حق انجام می گیرد، آن کارهایی که برای ظهور و بروز بسم الله زمینه های عادی دارد، باید بسم الله در آن کارها علنی و آشکار باشد، البته به تناسب خود فعل. اما اینکه کلا ما بسم الله را بریزیم در این قالب و محدودش بکنیم، این اختصاص و محدودیت فهمیده نمی شود.
لزوم توجه به فقه عامه برای درک بهتر روایات
در فهم روایات باید توجه پیدا بکنیم که فقه عامه، حدیث عامه و فرهنگ عامه چیست. اگر این را ندانیم به اشتباه می افتیم. این فرمایشی را که آقای بروجردی داشتند که روایات اهل بیت جنبه حاشیه است، یعنی باید توجه پیدا کرد که در متن جامعه که اهل سنت بودند و غلبه با آنها بوده، چه اتفاق می افتاده و ائمه به کجا حاشیه می زدند، سخن درستی است. حالا اگر تمایل داشتید این مطلب را مطالعه بفرمایید در خصوص بسم الله، المهذب ابن برّاج چاپ جامعه مدرسین جلد 2، یک مقدمه ای دارد در آن مقدمه آقای سبحانی یک مطلبی را از مرحوم بروجردی آورده اند که درباره ی بسم الله است و این یک مثالی است برای آن مطلبی که مرحوم بروجردی به صورت کلی می فرمودند که شما اول ببینید که نزاع در عصر ائمه درباره بسم الله درباره ی چه چیزی بوده، آیا سنّی ها با اینکه انسان وقتی می خواهد دربِ مغازه اش را باز کند، بسم الله را بلند بگوید با این مخالف بودند که ائمه آمده اند و گفته اند که جهر به بسم الله داشته باشید؟ آیا دعوا سر این بوده؟ نه. مخالفتی در این زمینه ها نبوده است. دعوا سر بسم الله در نماز بوده است. نیاز نبوده است امام(ع) در بیان خودش به دعوایی که همه آن را می دانسته اند اشاره ای داشته باشد، بلکه کافی بوده نظر خود را بگویند. در بحث فعلی ما چون مسأله به حسب نزاع در آن عصر و زمان واضح و روشن بوده دیگر نیازی نبوده که حضرت بفرمایند از علامت مؤمن این است که جهر به بسم الله «در نماز» داشته باشد. همین که می فرمودند جهر داشته باشد، همه می فهمیدند که یعنی در نماز. البته اینکه فضای صدور روایات چگونه بوده است، باید از جاهای دیگری تحقیق بشود و الا اگر فقط وسائل الشیعه دستتان باشد و این روایت را به تنهایی ببینید، شاید این روایت را به جای اینکه در فصل جهر به بسم الله مثلا در صلاة قرار بدهید، خودتان بخواهید یک بابی درست بکنید با این عنوان: باب جهر به بسم الله. در حالی که این روایت ربطی به آن موضوع اصلا ندارد. در همان مقدمه المهذب این نکته را از مرحوم بروجردی به عنوان یک مثال ذکر کردند. ما یک روایت کلی داشته باشیم که بحث مطلوبیت جهر به بسم الله باشد، اما این کلی با توجه به فضا و متن خودش، معنای دیگری پیدا می کند.
درباره آن نکته اول که متعلق بسم الله چیست و آیا باید به فعل خاصی مربوط باشد یا به ابتدا، باید آنچه در روایات هم گفته شده را ببینیم. در نهج البلاغه امیر المومنین فرمودند: «سیروا علی اسم الله» این یعنی چه؟ آیا در اینجا هم باید لزوما یک ابتدا اضافه کرد؟ یعنی وقتی می خواهید برای جهاد حرکت بکنید، بسم الله بگوئید و حرکت کنید؟ این فقط آغاز را می خواهد بگوید؟ یا نه! منظور این است که سیر باید بر مبنای اسم الهی صورت بگیرد. یعنی سیر خودتان را در پرتو اسم الهی انجام بدهید.
سیر یک عمل اختیاری است این سیر می تواند با غفلت از اسم حق باشد، و می تواند با التفات و توجه به اسم حضرت حق باشد. البته اسماء حضرت حق در عالَم تکوین کار خودشان را دارند می کنند و متوقف نیستند، این اسماء دائما فعّال هستند و در جریان هستند. مسأله این است که ما چه کار باید بکنیم؟ ما باید در فعل و کارهای خود به اسم حضرت حق توجه و التفات داشته باشیم، آن وقت نتیجه اش این می شود که مسیری که ما انتخاب می کنیم براساس دستور و فرمان الهی خواهد بود. نتیجه ای که می خواهیم از این مطلب بگیریم این است که بسم الله تعیین تکلیف برای آن آغاز نمی کند، بسم الله جهت فعل را و مسیر فعل را نشان می دهد. بجای اینکه ابتدا را در نظر بگیرید، اگر قرائت بر مبنای اسم الله باشد، یعنی در جهت خواست و رضایت خدا فعل را انجام بدهید، یک مقداری تعمیم پیدا می کند و مانند همان «سیروا بسم الله» می شود. بر اساس روایتی در وسائل الشیعه جلد11 صفحه 366، پیامبر اکرم امیر المؤمنین را به یمن فرستادند و سفارشاتی به امیرالمومنین کردند. یکی از سفارشات این بود «ما حار من استخار» کسی که خیر را از خدا بطلبد( استخاره به معنی لغوی یعنی طلب خیر از خدا) در حیرت نمی ماند. یعنی خداوند راه را به او نشان می دهد. جملاتی است تا بدین جا می رسد: «یا علی أغد علی اسم الله تعالی» یعنی کاری را که می خواهی آغاز بکنی با اسم خدا آغاز بکن. البته اینجا بحث «غدو» یعنی صبح کردن است، یعنی از صبح که شروع می کنی و آستین همت را بالا می زنی و می خواهی شروع کنی، با اسم حضرت حق صبح بکن. بر این اساس احتیاجی نیست که چیز دیگری را در تقدیر بگیریم «فإن الله تبارک و تعالی بارک لامتی بکورها» این هم بر خلاف دنیای امروز است. پیامبر فرمودند: خداوند برای امت من برکت را در بکور قرار داده، یعنی در سحر خیزی برکت قرار داده. برکت مربوط به تفاوتهایی که شما قرار می دهید و می شمرید نیست، اصلا برکت یک معنای دیگری دارد.
آیا در لفظ «بسم الله الرحممن الرحیم» نیز خصوصیّت خاصی وجود دارد؟ اگر انسان یک «به نام خدا» بگوید، جایگزین می شود یا نه؟ به تعبیر دیگر اگر به ما گفتند با بسم الله کار را آغاز کنید و آثاری هم در روایات ما برایش شمرده شده، حالا ما گفتیم به نام خدا، یا به زبان انگلیسی یا به هر زبان دیگری، اینها جایگزین می شود یا نمی شود؟ آیا می شود این را تعمیم بدهیم یا نه؟ البته بحث «باسمه تعالی» هم مطرح می شود که ما ضمیر را به جای اسم ظاهر قرار دادیم. آیا این موارد هم بسم الله محسوب می شود یا نه؟ اگر شما بسم الله را آن جنبه ذکری و یاد و توجه به حضرت حق بدانید، لفظ در آن مدخلیتی پیدا نمی کند. اما اگر گفتید که شارع مقدس آمده و این ترکیب را قرار داده، «الله» را قرار داده که خودش دارای خصوصیاتی است، در بین همه اسماء الهی هم الرحمن و الرحیم را قرار داده، چیز دیگری جای آن را نمی گیرد،. یعنی به نام خدا، خودش اثر خودش را دارد نه اینکه مطلقا بی اثر و بود و نبودش یکسان است، اما اثر بسم الله را ندارد. لذا این فرع را کسی به این شکل مطرح نکرده ولی به اقتضای ادلّه کلیه ای که وجود دارد، به نظر می رسد که خصوصیّت در خود «بسم الله الرحمن الرحیم» وجود داشته باشد و به نام خدا هم البته خوب است و مشمول مطلقات اینکه انسان توجه به حضرت حق پیدا بکند می شود و اجر و پاداش هم دارد، ولی جای بسم الله را نمی گیرد.