حاشیه و متن
(تأملی در اینکه چرا به این حاشیه پرداخته می شود؟)
حاشیه و متن
(تأملی در اینکه چرا به "این حاشیه" پرداخته می شود؟)
از وقتی که مراجع معظم تقلید، نسبت به برخی "حواشی موهن" مراسم چهاردهم خرداد عکس العمل نشان دادند، برخی این سئوال را مطرح کردند که به میدان آمدن این شخصیت های عظیم الشأن، درباره مساله ای که به"حاشیه مراسم" مربوط می شود، چه دلیلی دارد و چرا با "اهتمام به متن"، از این حاشیه، غمض عین نمی شود؟
توجه به اینکه "حاشیه" در چه شرایطی اهمیت خاص پیدا می کند و باید به آن پرداخت، برای پاسخ به این سئوال درباره "این حاشیه" ضروری است:
1 ـ گاه اهمیت "حاشیه" از آن روست که از "متن"، "رمزگشایی" می کند. ابهامات متن را برطرف می کند و حتی نشان می دهد که "مرجع ضمیر" در کجاست. در این صورت، حاشیه را نباید دست کم گرفت. چنین حاشیه ای ولو "ثبوتا" هم چندان اهمیتی نداشته باشد، ولی "اثباتا" و در مقام فهم و درک، اهمیت فراوانی دارد. زیرا بدون فهمیدن حاشیه، اسرار متن فهمیده نمی شود و با دلالت حاشیه است که اهداف مان کشف می شود پس باید به حاشیه پرداخت تا لایه های پنهان متن آشکار گردد.
2 ـ حاشیه تا وقتی "حاشیه" است که نظر به "متن" داشته و در خدمت "بسط متن" باشد. حاشیه از سنخ "وجودللغیر" است و مورد نظر استقلالی قرار نمی گیرد. حال اگر حاشیه ای، محتوای مستقل دارد و ایده جداگانه ای مطرح می کند و برای آن طراحی و برنامه ریزی مستقلی صورت می گیرد و خود دارای اغراض خاص است، نباید آن را "حاشیه" نامید. اینگونه حواشی، در حقیقت خود "متن" اند که در کنار متن دیگری قرار می گیرند و نباید نگاه حاشیه ای به آنها داشت.
3 ـ حواشی از نظر "انتساب به ماتن" ـ مولف متن ـ مختلف اند. اگر حاشیه توسط خود ماتن نگاشته شود، در حکم "متن" است ولو در ظاهر به "شکل حاشیه" باشد. برخلاف حواشی که افراد بیگانه بر متن دیگری می افزایند، که به حساب ماتن نباید گذاشت. ولی حاشیه "منه" همان متن است که در "ذیل" قرار گرفته است. در اینجا نه تنها "قلم" یکی است، بلکه "غرض" هم یکی است. لذا چنین حاشیه ای را مانند متن باید خواند، و کسی که حاشیه را نمی خواند، یعنی متن را نمی خواند.
4 ـ برخی حواشی متون، متون خود را تحت الشعاع قرار داده و از نظر علمی، برتر از متن و یا همطراز با آن است. اینگونه حواشی را نباید "حاشیه" قرار داد. مثل حاشیه صدرالمتالهین بر شفای بوعلی، و یا حواشی محقق اصفهانی بر کفایه آخوند. دانشجوی فلسفه یا اصول، نباید به بهانه "متن گرائی" و به استناد توصیه "علیکم بالمتون لابالحواشی" از این حواشی غفلت کند. او برای رسیدن به یک "نگاه جامع" باید متن را با حاشیه مطالعه کند و به اندازه ای که برای درک متن، همت دارد، برای درک این حواشی هم همت بگمارد.
5 ـ آن دسته از حواشی که در "طول زمان" ظهور کرده و در کنار یک متن قرار می گیرند "نشان دهنده" تحولاتی هستند که در زمینه متن به مرور زمان اتفاق می افتد. متن ثابت می ماند و "حاشیه ها" که "نمودار تغییرات" هستند پیوسته نو می شوند. مثلا متن عروه. بر فقه یک فقیه و آراء یک شخص در یک مقطع زمانی، دلالت دارد، ولی وجود حواشی آن در طول یک قرن اخیر، نشان می دهد که آن متن، از سوی فقهای بعد چگونه مورد "تجدیدنظر" و دست کاری قرار گرفته است. با دقت در نمودار حواشی می توان فهمید که آیا نوسانات فتوائی و اختلاف نظرها، جزئی بوده و آن متن در طول زمان، "اعتبار گذشته" خود را حفظ کرده و یا با آمدن حواشی، چیزی از متن باقی نمانده؟ ندیدن حواشی، یعنی نادیده گرفتن این تغییرات و ساده انگاری در ثبات و بقای متن!
6 ـ گاه حاشیه از آن رو اهمیت خاص پیدا می کند و ذهن ها را به خود مشغول می کند که برخلاف متن، جنبه "عادی و طبیعی" ندارد. روشن است که وقتی متن "جنبه طبیعی" داشته و به شکل "سنت" درآمده باشد، ولی حاشیه "جنبه غیرطبیعی" داشته باشد، در نگاهها، حاشیه، جای متن را می گیرد. و باید بیش از متن، به دقت در حاشیه روی آورد و علل آن را شناسائی کرد.
7 ـ حاشیه ای که متضمن "حکمی سنگین تر" از متن باشد، قهرا بر متن چیره می شود. مثلا در یک متن فقهی اگر حکمی "غیرالزامی" از قبیل استحباب یا کراهت ذکر شده باشد، ولی در حاشیه به آن "جنبه الزامی" داده شود، حاشیه اهمیت بیشتر پیدا می کند. در حوادث و وقایع هم وقتی "متن" از باب تعظیم شعائر، جنبه استحبابی دارد، ولی در حاشیه "فعل حرام" اتفاق می افتد، آن هم نه اتفاقا، البته باید حاشیه را جدی تر از متن تلقی کرد.
8 ـ اگر حاشیه، بخواهد متن را به محاصره خود درآورد و آن را در سایه قرار داده و یا از ریشه بخشکاند، آیا باز هم باید آن را "حاشیه" دانست؟ در این صورت "پرداختن به حاشیه و علاج آن، در حقیقت پرداختن به متن" است. لذا "حاشیه متن شکن" را نباید دست کم گرفت. از این نظر، "حاشیه" گاه مانند گیاه "عشقه" عمل می کند که هم "بالارونده" است و دائما "قد می کشد و هم بر "اطراف درخت" دیگر خود را می پیچاند. و درخت سرسبز و بانشاطی که درمیان عشقه محصور شود، امکان حیات و رشد خود را از دست داده و در نهایت خشک می شود (دهخدا)
پس گاه لازم است به حاشیه ها هم مانند متن و یا بیشتر از آن، اهمیت داده شود.