در حال بارگذاری ...

دولت کریمه(1)

"اللهمّ انّا نرغب الیک فی دولة کریمة"(۱)

شرح دعای افتتاح

 

 

مقدمه (1)

یکی از دعاهای ماه مبارک رمضان، "دعای افتتاح" است که به خواندن آن درشبهای این ماه، توصیه شده است و اگرچه ادعیه ی مربوط به این ماه زیاد است، ولی بزرگان مانند میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، برای این دعا و دعای سحر و دعای ابوحمزه، اهمیت بیشتری قائل شده وآن ها را ممتاز دانسته اند. 
از ویژگی های دعای افتتاح آن است که دعاکننده را هر شب، متوجّه حضرت ولی عصر و "دولت کریمه" آن حضرت می کند و شوق لقای آن دولت را در دل او زنده می دارد. بخش پایانی این دعا، به شکل نسبتاً گسترده ای، هم خصال آن حضرت را بازگو میکند: "العدل المنتظر" و هم خصال دولت آن حضرت را بر می شمارد: "تذلّ بها النفاق و اهله"، و بالاخره شیعه ای که حِرمان دوره ی غیبت را تحمّل می کند، در پایان دعای خود، رنجهای این دوره را با زبان شِکوه با خداوند نجوی می کند: "اللهّم انّا نشکو الیک..." 
و از حضرت حق می خواهد که با ظهور حضرت، این دوره ها پایان پذیرد: "اللهمّ المم به شعثنا و اشعب به صدعنا و ارتق به فتقنا وکثّر به قلّتنا و..." 
دعای افتتاح، هر شب دعاکننده را در مرز "غیبت" و "حضور"قرار داده، درحالی که اورا از تاریکی های عصر غیبت "بیم" می دهد تا مبادا به ظلمت "خو" بگیرد،از "یأس" بازداشته، سپیده را به او نشان می دهد:"اللهمّ انّا نرغب الیک فی دولة کریمة تعزّ بها الاسلام" 
این سلسله مباحث تأمّلاتی کوتاه بر این بخش از دعای افتتاح است و نویسنده امیدوار است در این "منبر مکتوب" به برخی از پرسش ها در این باره پاسخ داده، برنشان دادن برخی جهالت ها و شیادی ها،توفیق یابد.

ما دعای افتتاح را از مفاتیح محدّث قمی می خوانیم، و او اشاره ای به منبع و مأخذ آن نکرده و فقط در ردیف اعمالی که برای شب های ماه رمضان آورده، فرموده است: "یازدهم، بخواند در هر شب از ماه رمضان:اللهمّ انّی افتتح الثناء". ولی این دعا، در کهن ترین منابع حدیثی و دعائی شیعه، نقل شده و مورد توجّه و اهتمام علمای بزرگ بوده است. 
شیخ طوسی در کتاب تهذیب (ج3،ص108)آن را آورده و فرموده است: هرشب از ماه رمضان از اوّل آن تا آخر آن، این دعا را بخواند. این جمله بر استمرار این عمل در طول ماه دلالت دارد: "تدعو بهذا الدعاء فی کل لیلة من شهر رمضان من اول الشهر الی اخره" وی در کتاب دیگرش "مصباح المتهجد" نیز آن را آورده است.(ج2،ص578)

 

* * * * * * * * * *

منابع دعای افتتاح (2)


شیوه ی محدثان آن است که در هنگام نقل حدیث، سند روایت را ذکر نموده و اسناد آن به "امام علیه السّلام" را بیان می کنند، ولی شیخ طوسی در نقل دعای افتتاح، فقط به خواندن آن توصیه کرده، و نه تنها سندی برای آن نیاورده، بلکه حتّی به امام هم منسوب نکرده است. در البلد الامین(ص193) و المصباح کفعمی(ص579) نیز چیزی بیش از این دیده نمی شود و راوی آن مشخص نشده است. ولی سید بن طاوس در اقبال با ذکر سندی توضیح داده است که دعای افتتاح از محمد بن عثمان عمری (نائب خاص امام زمان) به دست ما رسیده است. او به واسطه نقل می کند که محمد بن نصر سکونی از برادر زاده ی محمد بن عثمان عمری درخواست کرد تا کتاب عمویش(محمدبن عثمان عمری) را در اختیار او بگذارد، وی در پاسخ به این در خواست دفتری با جلد قرمز به او داد و محمــد بن نصـر دعاهای فراوانی از آن نسخه برداری کرد که یکی هم دعای افتتاح بود. (اقبال1/138) (در کتاب ترجمه و شرح دعای افتتاح از آیت الله مهدوی کنی ص 2 این اشتباه رخ داده که از سیدبن طاوس نقل کرده اند که "من از کتاب محمدبن عثمان دعای افتتاح را نسخه برداری کردم" در حالی که سید ادعای در اختیار داشتن این کتاب را نکرده و این مطلب را به واسطه از محمد بن نصر سکونی نقل کرده است.)
علّامه مجلسی هم در شرح تهذیب(ملاذ الاخیار، ج5ص124) که به شرح آن رسیده، و فقرات آن را توضیح داده است، درباره ی سند دعا اطّلاعات بیشتری ذکر نکرده و با نقل کلام سید بن طاوس، نشان داده که در منابع حدیثی، چیز بیشتری نیافته است. در بحار الانوار هم که همه ی یافته های حدیثی را از همه ی منابعِ در دسترس، گردآوری کرده منبع دیگری را برای آن ذکر ننموده است(بحار الانوار ج ـ24،ص،166). 
اهتمام خاص نائب خاص امام زمان به دعای افتتاح قرینه ی قوی است، که از نظر او این دعا از اعتبار بالایی برخوردار بوده است، این شخصیت ها و بزرگانی مانند شیخ طوسی به نقل انشاءات افراد عادی و غیر معصومین چنین اعتنایی نداشته و هرگز به تکرار آن در هر شب از ماه رمضان توصیه نمی کردند. لذا می توان "حدس زد" که این دعا از جانب امام زمان به دست نائب ایشان رسیده باشد. 
به علاوه که از قرن یازدهم برخی محدّثان مانند علامه مجلسی گفته اند که سند معتبر وجود دارد که حضرت صاحب الامر به شیعیان نوشتند، در شبهای ماه رمضان،این دعا را بخوانند.(زادالمعاد، ص 86) البتّه نویسنده به رغم فحص زیاد، متأسّفانه تاکنون نتوانسته است به مصدر اصلی این نقل دست یابد، و اگر خطایی رخ نداده باشد باید گفت علامه مجلسی، درتألیف زادالمعاد مدرکی در دست داشته که تاکنون برای ما ناشناخته باقی مانده است. هرچند تا وقتی که دلیل معتبری برای یک نقل نداشته باشیم حق نداریم هیچ سخنی را به امام علیه السلام نسبت دهیم. متأسّفانه ما در زمانی زندگی می کنیم که هر کس به راحتی جرأت می کند به امام زمان نسبت دهد که "حضرت چنین گفت، و چنین کرد"، بدون این که برای نسبت خود ملاک معتبری داشته باشد! 
امتیاز کتاب مفاتیح الجنان آن است که با دقت و وسواس، ادعیه را نقل می کرده و در نسبت دادن به ائمّه، ذرّه ای مسامحه روا نداشته، یعنی همان سبک مشایخ بزرگ مانند شیخ طوسی را دنبال کرده است.


اکنون ما به بررسی بخشی از دعای افتتاح می پردازیم که برای اثبات آن از زبان ائمّه، نیازی به مقدمات بالا نیست، زیرا این بخش که محور و مبنای این مقالات است در احادیث وارد شده است. مثلاً در روایت معتبری محمد بن مسلم از امام باقر (ع) نقل می کند که حضرت فرمود: در خطبه ی نماز جمعه این دعا را بخوانید: "اللهم انّا نرغب الیک فی دولة کریمة تعزّ بها الاسلام و اهله و تذل بها النفاق و اهله و..."(الکافی،ج 6،ص 472) 
پس شوق وصول به"دولت کریمه" را ائمه در دل شیعیان افکنده، دعا برای تحقق این آرزو را به آن ها آموخته اند، این ادعا یک حدس فاقد دلیل نیست، بلکه یک عقیده ی مبتنی بر دلیل است. از این رو باید تأمّل کرد که "دولت کریمه"چیست؟ و ما در دولت کریمه "چه وظیفه" ای داریم؟

 

* * * * * * * * 

امامت و دولت  (3)


ارتباط با امام زمان دوگونه است: ارتباط با شخص حضرت، و ارتباط با امامت حضرت، در ارتباط اوّل، مثلاًبرای سلامت و عافیت حضرت دعا می شود: "اللهمّ کن لولیک الحجة ابن الحسن... ولیاً و حافظاً"، برای این گونه ارتباط، "غیبت" حضرت، "مانع" دستیابی به آنچه می خواهیم نیست، مثلاً "توسل به حضرت" در زمان غیبت هم مثل زمان حضور مؤثر و مفید است و در "هر زمان" و "هر مکان" می توان از شعاع ولایت معنوی حضرت بهره بردوگفت: "و اجعل صلوتنا به مقبولة و ذنوبنا به مغفورة". برای این گونه ارتباط و استفاده، نباید به "انتظار ظهور" نشست، ولی در ارتباط دوم، توقّع و انتظاراتی که وجود دارد، به "امامت" آن حضرت وتشکیل حکومت، مربوط می شود و باید به "انتظار" نشست و "امیدوار" بود تا آن دولت، در آینده، تحقق یابد: اللهمّ انّا نرغب الیک فی دولة کریمة. 
دعای افتتاح، فضای ذهنی وروحی شخص را از گرفتاری ها و نیازهای شخصی اش، فراتر قرار می دهد ودل او متوجه "دولت امام" قرار می دهد، در این حال، ممکن است شخص، "شوق دیدار"حضرت را هم داشته باشد و آرزوی ملاقات با حضرت را در سر بپروراند، ولی این دیدار هم، دیدار با شخصیتی است که در "رأس دولت" قرار گرفته و در زمانی است که پرچم فتح را به اهتزار در آورده است و لذا از این سو هم "دیدن من" مطرح نیست، بلکه دیدار عموم ملّت با امام است: "دیدن ما": "متی ترانا و نراک و قد نشرت لواء النصر تری". 
فاصله گرفتن از فرهنگ اصیل تشیع، موجب آن شده که جنبه ی اصلی و بنیادین امامت، هر روز در میان عامّه مردم ضعیف تر و کم رنگ تر شود و"انتظار دولتِ" امام، جای خود را به "انتظار ملاقاتِ" امام بدهد، و نقش امام در جایگاه امامت و برای فراگیر کردن حاکمیت دین خدا در سراسر جهان، به نقش امام در جایگاه "فرج برای من"، فرو کاسته شود، در صورتی که برای رفع این نیاز ها، ضرورتی به "امام حی" وجود ندارد. 
شگفت آور است که وقتی به منابع معتبر کلامی شیعه، مانند آثار شیخ مفید، شیخ طوسی، سید مرتضی و علامه حلّی مراجعه می کنیم، با یک تلقّی از "امامت" رو برو می شویم، و وقتی فرهنگ عامه شیعیان را مطالعه می کنیم، با تلقّی کاملاً متفاوتی مواجه هستیم، آن آموزگاران عقیده به ما می گویند که امام، نظام زندگی بشر را اصلاح می کند و جامعه بشری را از فقر وفساد نجات می دهد، از نظر آنان، امامت دارای فلسفه ی اجتماعی است، مثلاً شیخ طوسی برای اثبات امامت از اینجا شروع می کند که جامعه به فرمانروایی قدرتمند که جلوی ظلم را بگیرد و داد مظلوم را بستاند نیاز دارد تا فساد ریشه کن گردد و هرج و مرج پدید نیاید:"انّ الناس اذا کان لهم رئیس مطاع منبسط الید یردع المعاند و یؤدب الجانی و ینتصف للمظلوم من الظالم، کانوا الی وقوع الصلاح و قلة الفساد اقرب، و متی خلوا من رئیس علی ما وصفناه وقع الفساد وقلّ الصلاح و وقع الهرج والمرج وفسدت المعاش" (الاقتصاد، ص 183) 
دعای افتتاح، با استفاده از قالب دعا ومناجات، همین فلسفه ی سیاسی امامت را مطرح می کند و به ما می آموزد که امام را از سطح خواسته های شخصی خود، بالا تر ببینید، وبه امام صرفاً به عنوان شخصیتی که در کوچه پس کوچه های درد ورنج، باید سراغ امداد غیبی اش را گرفت، نگاه نکنید، بلکه امام، آن شخصیتی است که با دولت کریمه اش، به اسلام در جهان عزّت می بخشد: اللهمّ انّا نرغب الیک فی دولة کریمة تعز بها الاسلام. 
اگر ما در باب امامت، به منابع معتبر کلامی شیعه مراجعه می کردیم، به همین نقطه می رسیدیم، و اگر در بیانات ائمه غور و تأمل می نمودیم، باز هم، همین حقیقت را دریافت می کردیم، ببینید امام صادق(ع) "امام" را چگونه معرفی نموده و نقش او را چگونه تبیین می کند: یحقن الله عزوجل به الدماء، ویصلح به ذات البین،و یلم به الشعث، ویشعب به الصدع، و یکسو به العاری، و یشبع به الجائع و یؤمن به الخائف(الکافی،ج 1،ص 314). با امام جان انسان ها حفظ می شود، نه اینکه امام به قتل مبادرت نمی کند، بلکه در حاکمیت امام، خون بی گناهی ریخته نمی شود، انس و الفت بین انسان ها حاکم می شود، نیازهای مادی زندگی از خوراک وپوشاک به راحتی برای همه تأمین می شود، وترس و وحشت از زندگی انسان ها رخت برمی بندد، و آنها که نمی توانند از آن منابع کلامی و یا این منابع حدیثی استفاده کنند، همه ی آن حقایق را در همین یک جمله دعای افتتاح ببینند که امام با آمدن خود، "دولت کریمه" تشکیل می دهد. اللهمّ انّا نرغب الیک فی دولة کریمة.

 

* * * * * * * * 

تحول در دولت (4)
 

منتظران حضرت ولی عصر، چشم براه اند تا در عصر ظهور، تحوّلات وسیع و عمیق اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، رخ دهد، به گونه ای که نه فقط پایه و اساس ظلم وستم، ویران گردد، بلکه حتّی موارد نادر و معدود ظلم وتعدّی هم اتّفاق نیفتد، و بالاخره "هیچ اثری" از ظلم دیده نشود!"لا یری اثر من الظلم" (منتخب الاثر، ص470) 
منتظران چشم براه جامعه ای اند که در آن خونریزی وجود ندارد، و امنیت وآسایش چندان فراگیر می شود که حتّی مزاحم "خواب" کسی هم نمی شوند: "لایوقظ نائماً ولایهریق دماً" (منتخب الاثر، ص478) مفاسد فرهنگی و اقتصادی از قبیل میگساری، زنا و ربا ریشه کن شده، و مردم با رغبت و از روی اشتیاق به بندگی خدا روی می آورند: "یذهب الزنا و شرب الخمر و یذهب الربا، و یقبل الناس علی العبادات والشرع والدیانة" (منتخب الاثر، ص474) در آن جامعه راستی و راستگوئی فراگیر می شود، نه دروغی دیده میشود و نه دروغی شنیده می شود، از این رو، به شکل رسمی یا غیر رسمی، هیچ کس سخن دیگری را "تکذیب" نمی کند، تاچه رسد به آنکه دروغ نردبان رشدو ترقّی باشد:"یمحیق الله الکذب" (بحار، ج51، ص75)و... ولی پایه و اساس این تحوّلات فرهنگی و اجتماعی و سیاسی، تحوّلی است که در دولت رخ می دهد، از این رو همه چیز با "تأسیس دولت کریمه" آغاز می شود، ابتدا ظلم در سیستم حکومتی و از سوی کار گزاران "دولت"، به طور کلّی رخت برمی بندد و سپس در "جامعه" از بین می رود، و اوّل امنیت و آسایش شهروندان از سوی مأموران "حکومت"، شکسته نمی شود و بعد از آن، تعدّی "مردم" نسبت به یکدیگر، منتفی می شود، ودروغ و خلاف گوئی از"سطح بالا" پاک می شود و سپس این پاکی در "سطح جامعه" گسترش پیدا می کند و... 
اصلاح جامعه وپاک شدن مردم از آلودگی ها،تابع یک قانون است، و این قانون را امیرالمؤمنین بیان فرموده است:"فلیست تصلح الرعیه الّا بصلاح الولاة" (نهج البلاغه، خطبه215) این ترکیب ادبی در عرب، دلالت بر حصر می کند و به معنی آن است که برای صلاح جامعه، هیچ راه دیگری جز صلاح و شایستگی و الیان وجود ندارد، پس اقدامات اصلاح گرایانه فردی در گوشه و کنار جامعه، ممکن است نسبت به برخی افراد مؤثر بوده و به تغییر مثبت وسازنده در افراد خاصی بیانجامد و به دلیل همین تأثیرات جزئی نباید نسبت به آن بی تفاوت بود، ولی برای تغییرات کلان وگسترده، ابتدا باید به فکر "اصلاح دولت" بود وهر گونه فسادی در دولت وجود داشته باشد، بلافاصله در سطح جامعه، آثار آن، ظاهر می شود و عدّه ی زیادی از مردم را آلوده می کند. 
بر این اساس باید گفت که خطای "دولتمرد" هرچند کوچک باشد، با خطای "شهروند" هرچند بزرگ باشد برابری نمی کند، مثلاً دزدی کوچک او از هر دزدی بزرگ، بزرگ تر است، و یک دروغ کوچک او، از هر دروغ بزرگ، بزرگ تر است، چون هرچه شخصیت های انسان ها در جامعه بزرگ تر جلوه کند، به همان میزان، تأثیرات رفتار های قبیح آن ها هم بزرگ تر می شود، ودر این صورت یک خلاف، با هزار خلاف برابری می کند! 
به علاوه که هر گونه فساد در رده های بالا، در رده های پائین تکثیر می شود و فضای جامعه را آلوده می کند، در این صورت، یک عمل آلوده در جایگاه یک "علت" برای آلوده شدن اعمال فراوان دیگران می شود و گاه به شکل گیری یک "جریان آلوده" می انجامد. 
با قبول این رابطه ضروری، چاره ای جز آن نیست که اصلاح گران، در صدد، اصلاح مرکز قدرت برآمده و "لایه ی پنهان" آن ـ که مرکز رشد و تکثیر انواع مفاسد است ـ را تطهیرنماید، سخن حضرت صادق(ع) در پاسخ به یکی از اصحابش که از فواحش "آشکار" و "پنهان" در این آیه "انّما حرّم ربّی الفواحش ما ظهر منهاً وما بطن" پرسید، بسیار تأمّل برانگیز است، امام پاسخ فرمود: "همه ی گناهانی که در قرآن حرام شمرده شده، فواحش آشکار است، و"باطن" وریشه ی همه ی آن ها "دولتمردان ناحق " اند" (وسائل الشیعه، ج17، ص3) 
چه کوته نظرند آنان که در آخرالزمان لایه های آشکار تباهی را می بینند ولی از دیدن لایه های پنهانی عاجزند، وچه نابخردند آن ها که گمان می برند مفاسد آشکار را بدون علاج ریشه های آن می توان اصلاح کرد. اصلاح دولت، پایه و اساس اصلاحات دیگر است، و لذا باید گفت: اللهمّ انّا نرغب الیک فی دولة کریمة.

 

* * * * * * * * 

ارزش دولت (5)


در دعای افتتاح تعبیری وجود دارد که نشان می دهد دولت کریمه، زمینه ساز تحقق اهداف و آرمانهایی است که مسلمانان به دنبال آن هستند:"تعز"بها" الاسلام و اهله و تذل "بها"النفاق واهله" کلمه ی "بها" که در این جا دو بار تکرار شده، نشان می دهد که دولت کریمه، هرچند برای ما "جنبه ی آرمانی" دارد و چشم به افق پیدائی او دوخته ایم، ولی این مطلوبیت، "بالعَرَض" است، و ما به دنبال آن هستیم که با دولت کریمه، آنچه "مطلوبیت بالذات" دارد، تحقق پیدا کند: عزّت اسلام، عدالت و آرمانهای دیگر. 
از این جمله می فهمیم که حکومت در آرمانی ترین شکل آن، یعنی "حکومت امام زمان"، باز هم "وسیله"ای است که در جهت رسیدن به "ارزش ها" باید به آن نگاه کرد. 
در اینجا باید بین دو جنبه ی مختلف از شخصیت امام، تفکیک کرد. امام از "جنبه ی حقیقی"، انسانی کامل است که در "قلّه" ی آفرینش قرار گرفته، و در اوج کمال، هیچ موجود دیگری به او نمی رسد: "و لا یرقی الی الطیر" (نهج البلاغه، خطبه3) از این نظر همه چیز"برای او" است و کاروان مخلوقات او را می جویند: "والناس بعد صنایع لنا" (نهج البلاغه، نامه28) 
امام از نظر شخصیت حقیقی اش، ابزار و مقدمه و وسیله برای موجودات نیست، بلکه "غایت" برای آن هاست، ولی جنبه ی دوم امام، شخصیت "حقوقی" اوست که در جامعه نقش رهبری و ولایت دارد و مسئولیت اداره ی اجتماع و تدبیر سیاست را بر عهده دارد، از این نظر،حکومت امام،"وسیله" ای است که با آن باید اهداف خاصی مانند امنیت و عدالت، تحقق یافته، جلوی ظلم گرفته شود، و احکام اسلامی به اجرا در آید: 
بالامام...توفیرالفئ و الصدقات و امضاء الحدود والاحکام ومنع الثغور والاطراف.(الکافی ج1،ص198) 
پس اهمیت ولایت، از نوع اهمیت "کلید" خانه، یا کلید گاوصندوق است، کلید خیلی مهم است، ولی به شرطی که در خانه را باز کند، و به شرط آن که در گاوصندوق چیز باارزشی وجود داشته باشد که با کلید بتوان به آن رسید، والّا کلید یک قطعه فلز بی ارزش است. نگاه "غایت انگارانه" به ولایت، درست نقطه ی مقابل نگاهی است که صاحبان ولایت به ماتعلیم داده اند، مثلاً حضرت صادق(ع) ابتدا پایه های پنج گانه ی اسلام را معرفی کرد: "نماز، روزه، زکوة، حجّ و ولایت." و سپس به زراره که پرسید: کدامیک افضل و برتر است؟، پاسخ داد: ولایت، افضل است، چون "کلید" بقیه است و حاکم "راهنمای" بر آن هاست. "الولایة افضل لانّها مفتاههن و الوالی هو الدلیل علیهن" (الکافی،ج2،ص18) 
تعبیر امام، بسیار دقیق است، از یک سو "تقدم" ولایت و حکومت را بر احکام دیگر بیان می کند، و از سوی دیگر، با "استدلال" و با مثال خود، تبیین می کند که این تقدم، "تقدم ابزاری" است، نه تقدّم ارزشی، لذا ولایت ـ فی حد نفسه ـ نه تنها از احکام دیگر مهم تر نیست، بلکه در ردیف آن ها هم قرار ندارد. 
"دولت کریمه" را به دید کالایی که ارزش ذاتی دارد و "غایه القصوی" است نباید نگریست، بلکه به دید یک "مقدمه" باید آن را شناخت، که بدون این مقدمه نمی توان به آرمانهای متعالی بشری دست یافت. لذا معقول نیست که برای حفظ مقدمه، ذی المقدمه آسیب ببیند. 
دعای افتتاح می گوید: دولت کریمه برای اسلام ومسلمانان است نه این که اسلام و مسلمانان برای دولت کریمه باشند، تعز بها الاسلام و اهله. 
با تأمل در دعای افتتاح باید ارزش غایت انگارانه ی ولایت و حکومت را به ارزش ابزار انگارانه ی آن تقلیل داد. اگر ائمه می خواستند که ما در ولایت و دولت ولائی توقف کنیم چرا ولایت خود را با استناد به آرمان های برتر آن تبیین می کردند؟ وچرا در بیان اهمیت ولایت، جنبه ی مقدمه بودن آن را گوشزد می نمودند؟ 


نظرات کاربران