در حال بارگذاری ...

دولت کریمه(3)

دولت کریمه(3)

(شرح دعای افتتاح)

 

آفت توقیت و تعجیل (11)

ائمه معصومین، در حالی که دائماً بشارت دولت کریمه را تکرار کرده اند، ولی به شدت از تعیین زمان برای آن نهی فرموده اند، در کتاب شریف اصول کافی، یک باب به این موضوع اختصاص دارد(ج1، ص368). در منابع دیگر حدیثی هم روایات فراوانی در این باره وجود دارد(بحار الانوار ج52، ص101، 121). در این روایات، با "کذب الوقّاتون"، اعلام شده که تعیین کنندگان زمان ظهور، دروغ می گویند. شیخ طوسی با نقل این روایات می گوید: «ما اجمالاً می دانیم در وقتی که خداوند بخواهد، حضرت ظهور می کند، ولی تفصیلاً نمی دانیم چه زمانی است.»(الغیبة، ص425) 
در این باره نیازی به بحث و ارائه اسناد و مدارک نیست، هر چند لازم است که به دو نکته اشاره شود: 
اول آنکه متأسّفانه برخی از علماء با تقسیم"توقیت" به "قطعی و احتمالی" گفته اند که از خبر دادن"قطعی"از زمان ظهور نهی شده است، زیرا در آن امکان بدا و تغییر وجود دارد، ولی خبر دادن احتمالی مانعی ندارد، برخی هم گفته اند که این نهی مربوط به کسانی است که آگاهی ندارند ولی کسی که علم به زمان ظهور داشته باشد،می تواند آن را اعلام کند(مرآة العقول، ج4، ص170 و 172) با این توجیهات نه تنها ظاهر روایات که به طور کلی نهی از توقیت کنار گذاشته شد، بلکه فلسفه این حکم نیز نادیده انگاشته شد، زیرا ائمه علیهم السلام می خواستند با ممنوعیت توقیت، جلوی ادّعاهای مدّعیان را گرفته وبساط جَعل و تزویر را جمع کنند، تا هر روز کسی پیدا نشود که بگوید: من از زمان ظهور خبر دارم و امروز باید چنین کنیم و فردا چنان، ولی این توجیهات زبان این افراد را باز می کند تا بگویند: ما علم داریم، یا احتمال قوی می دهیم، لذا برای ما تعیین وقت، مانعی ندارد! 
متأسّفانه در سال های اخیر، این گونه ادّعاها به شکل خطرناکی افزایش یافته،تا جائی که برخی نوشته اند آیت الله بهجت هم براساس برخی محاسبات، سال1414 قمری (هفده سال قبل) را به عنوان سال ظهور احتمالی، اعلام کرده بودند(در محضر آیت الله بهجت ج1، ص306). 
جامعه شیعی با این که بار ها از ادعای بی پایه و اساس در زمینه ارتباط با امام زمان و نمایندگی از آن حضرت، و نقل قول از آن جناب ضربه خورده است ولی جوّ مقدس مآبی به ما اجازه نمی دهد که با جرأت و جسارت در برابر این گونه ادعاها بایستیم و کسی را که ادعا می کند امام زمان به برخی فرموده اند که ظهورم نزدیک است(همان، ص108) تخطئه کنیم! 
در این زمان که عده ای از علماء رونق بازار دینداری را به رواج و شیوع مبادله این نوع کالا ها می دانند، آیة الله فاضل لنکرانی از شخصیت های بزرگواری بود که به مقابله با آن برخاست ونسل امروز را به دست های پنهانی که اغراض خاص سیاسی را در ماوراء این ادعاهای پوچ دنبال می کنند، هشدار داد. ایشان در پاسخ به یک استفتاء درباره مدعیانِ آگاهی از زمان ظهور و ملاقات با شخص حضرت و ارائه دستورات سیر و سلوک نوشت: «ما فعلاً موظّف هستیم به تکلیف خود در زمان غیبت که فقهای عظام برای ما معین می کنند، عمل کنیم و این نوع کارها معمولاً انگیزه های مادی و گاهی سیاسی دارد، و کذب این سخن تا وقتی که او معین کرد روشن می شود، لذا مؤمنین باید مواظب این توطئه ها باشند و در دامان این افراد سودجو و مغرض نیافتند و دین ودنیای خود را تباه نسازند واز مؤمنین و شیعیان جدا نشوند که منشأ فرقه بهائیت همین امور بوده است»(جامع المسائل، ج2، ص494). 
تأمل درباره این پرسش، برای ما ضروری است که در جمهوری اسلامی، با برخورداری از پشتوانه های فکری شخصیت هایی مانند امام خمینی، علامه طباطبائی، استاد مطهری و شهید بهشتی، چرا بازار ادعاهای پوچ و دروغین ارتباط با امام زمان و اطلاع از زمان ظهور اینقدر داغ است؟ این جریان در کجا ریشه دارد و از کجا تغذیه می شود؟ در دوران صفویه یکی از بالاترین پست های دولتی، مقام عالی "منجم باشی" بود، و در جامعه و اداره کشور کسی از نفوذ بیشتری برخوردار بود که به عنوان منجم می توانست حوادث را پیش بینی کند و از گردش کواکب ونجوم، راه حل مشکلات رااستخراج کند! درآن زمان اطاق فکر و برنامه ریزی،همان پستوی منجمان بود، آیند نگری، نه بر اساس عقل وتدبیر، بلکه بر اساس گزارشات موهوم آنان که مدعی اخبار غیبی بوده و با استفاده از رمالی و امثال آن ارائه می شد، انجام می گرفت. لذا کسانی که به این پست راه می یافتند، نبض سیاست را به دست داشتند، شگفت آور است که امروز گاه تصمیم گیری های کلان برای شرایط بحرانی از قبیل زلزله، در نهایت به "پیشگویی" افراد خاصی منتهی می شود و تدابیر بر چنین شیوه هایی استوار می گردد! در این وضع، ما در حال خلق شاخص های جدیدی، برای حکومت دینی هستیم و قهراً این شاخص ها، فضای فرهنگی و سیاسی جامعه را نیز شکل می دهد. 
موضوع دیگری که در روایات ما درباره ظهور دولت کریمه مطرح شده، نهی از عجله است، انتظار فرج داشتن یک مسأله است و عجله برای فرج داشتن، مسأله دیگری است. در روایات ما پس از جمله "کذب الوقاتون" اضافه شده است: «و هلک المستعجلون»(الغیبة شیخ طوسی،ص426) انتظار نشان دهنده "امید" است ودر نقطه مقابل "یأس" قرار دارد، ولی این امید نباید زندگی عادی شخص را آشفته نموده و توقع نابجا در او پدید آورد، یکی از اصحاب امام صادق با یاد آوری اینکه فلان دودمان هم به قدرت رسیدند، تلویحاً به حضرت گفت که پس دولت شما کی فرا می رسد؟ حضرت همین مقدار را هم نشانه عجله مذموم و شتاب بی مورد دانستند و فرمودند: عجله در این باره موجب هلاکت است و تأثیری در تحقق زودتر آن ندارد: «انما هلک الناس من استعجالهم لهذا الامر، و ان الله لا یعمل لعجلة العباد، ان لهذا الامر غایة ینتهی الیها».(الکافی، ج1، ص369) زیرا عجله، خسته کننده و یأس آور است و نتیجه یأس، کفر است. 
ارزش و اهمیت "اللهم انا نرغب الیک فی دولة کریمة"، آن است که امید و آرزو را در انسان زنده نگه می دارد، ولی آدمی را در سراشیبی خطرناک شتاب رها نمی کند، چه جاهلند کسانی که گمان می کنند در ادبیات مهدویت به هیجان بیشتر و شتاب افزون تر، نیاز است، و خودسرانه به ابداع ادبیاتی تند می پردازند، منتظر امام زمان چون برخوردار از صبر و متانت است، به جای به کاربردن واژه های حاکی از بی تابی، مطابق دستوری که از خود حضرت آموخته است با خدا مناجات می کند: «اللهم عرّفنی نفسک... و صبّرنی علی ذلک حتّی لا احب تعجیل ما أخّرت و لا تأخیر ما عجّلت و لا انازعک فی تدبیرک... وافوض اموری کلها الیک»(کمال الدین، ج2، ص512) "خدایا خودت را به من بشناسان و... و صبرنی به من عطا فرما که عجله ای در آنچه تو به تأخیر انداختی نداشته باشم و دوستدار تأخیر آنچه تو جلو انداخته ای نباشم و با تو در ره تدبیرت جدال نکنم... بلکه همه کارهایم را به تو واگذارم."

 


پندار نزدیکی (12)

ما درباره ی اینکه دولت کریمه چه زمانی تحقّق خواهد یافت، چیزی نمی دانیم، لذا وظایف و تکلیف ما بدون در نظر گرفتن آن تعیین می شود، ما برنامه ی زندگی خود را بر اساس هیچ "فرض خاصّی" درباره ی "زمان ظهور" قرار نمی دهیم و نمی توانیم بگوییم چون: عصر ظهور "نزدیک" است، پس بر مبنای این "نزدیکی"، زندگی را تنظیم می کنیم، ما وظیفه داریم فعلاً بر اساس "شرائط موجود"، زندگی کنیم، نه بر اساس "شرایط موعود". 
غفلت از این نکته موجب آن می شود که افراد در زندگی فردی یا اجتماعی خود، واقعیت های موجود را نادیده گرفته و بر مبنای آنکه "شاید فردا" اتفاقی دیگر بیفتد، در توهّم زندگی کنند، چنین توهّمی گاه در میان اصحاب ائمه نیز وجود داشته و با اعتراض ائمه مواجه شده است. مثلاً زراره می گوید به امام صادق(ع) عرض کردم: «یکی از اصحاب، در اثر بدهکاری، خود را از طلبکاران مخفی کرده و فراری است، اگر زمان حاکمیت شما به "زودی" فرا می رسد، او چندی مخفی بماند تا پس از خروج قائم، آشکار شود، و اگر ظهور قائم به طول می کشد، او هم زودتر به نزد طلبکاران خود رفته، و با آن ها درباره ی دیونش مصالحه کند، امام فرمودند: "قائم می آید"، زراره پرسید: تا یکسال آینده؟ امام مجدداً فرمود: "او بخواست خدا می آید"، زراره برای بار سوم پرسید: تا دو سال بعد چطور؟ و امام تکرار کرد:"او بخواست خدا می آید».(رجال کشی، ص158) 
در این گفتگو، نمونه ای از تفکّری دیده می شود که می پندارد ما باید برای ظهور برنامه ریزی کنیم و حتّی در زندگی شخصی هم بر اساس آن اقدام نمائیم، مثلاً اگر بناست حضرت تا دو سال دیگر ظهور کند، پس باید راه های ارتباطی کشور و فرودگاه ها را متناسب با تشرف حضرت آماده کنیم! و چون جهان در آستانه ی یک نبرد سنگین با مستکبران است، باید زرّادخانه هایمان را برای پشتیبانی از سپاه حضرت، فعّال کنیم! و.... 
این تحلیل مبتنی بر دو مقدمه ی باطل است: یکی آن که ظهور به همین "زودی" اتفاق می افتد، و دیگر آن که تدارک مقدمات ظهور، از قبل، "برعهده" ماست. این نویسنده، به مقالات و کتاب های متعددی در سال های اخیر تحت عنوان "وظایف منتظران" برخورد کرده که می گویند، قوای مسلّح کشور باید بر آمادگی نظامی خود بیافزایند تا با ظهور، به یاری حضرت بشتابند!(ر.ک: نشریه موعود، 1380). مؤلف "اندیشه انتظار" هم، "تشکّل قوی و سازماندهی نیرومند" افراد موحد را یکی از وظایف عصر غیبت می داند تا برای گسترش عدالت جهانی حضرت، این ضرورت تأمین شده باشد!(ص 234). 
این نوع گرایش ها هر چند پایه و اساس علمی ندارند و هیچ مرجع تقلیدی به آن فتوی نمی دهد، ولی به هر حال نشانه آن است که جامعه ما از نظر تفکر مهدویت، کاملاً آسیب دیده است و در سمت و سوئی به پیش می رود که با فاصله گرفتن از مبانی استوار مهدویت، هر چه بیشتر به اوهام و خیالات، نزدیک می شود. 
متأسفانه ما در گذشته هم آثار منفی این گرایش ها را تجربه کرده ایم و گاه ذهنیتِ "نزدیک بودن ظهور" موجب آرائی در فقه وکلام شده است که برای نسل امروز شگفت آور است، مثلاً آیا می توان پذیرفت که "خمس" در عصر غیبت، به مصرف نرسد، و به کسی که خمس بر عهده دارد گفته شود: خمس را نگه داری کن تا اگر حضرت قیام کرد، به او بدهی و اگر مرگت فرارسید به کسی بسپار و به او وصیت کن که با قیام حضرت، به دست او بدهد، و اگر عجلش فرا رسید به دیگری وصیّت کند و....(تهذیب الاحکام، ج 4، ص 147) 
آیا این فتوا، اثری جز ضایع شدن اموال و نفله شدن خمس دارد؟ در اوائل دوره ی غیبت کبری، فقهای برجسته ما چنین نظری داشته اند و به قول شیخ انصاری، زمینه این فتوا آن بود که گمان می کردند ظهور امام زمان"نزدیک" است، پس باید سهم امام را کنار گذاشت تا به دست حضرت برسد (کتاب الخمس، ص332) و به قول مرحوم آیت الله شیخ محمد تقی آملی، آن ها احتمال طولانی شدن دوره ی غیبت را نمی دادند.(مصباح الهدی، ج11، ص191) 
بالاتر آن که این غفلت در کلام موجب آن می شد که گفته شود اگر با غیبت دستمان از حکومت حق کوتاه است، و جلوی ظلم گرفته نمی شود و حدود در حق متعدیان وظالمان اجرا نمی گردد، مشکلی نیست، زیرا با ظهور امام، اگر ظالم زنده باشد و با اقرار یا بینه بتوان جرم او را اثبات کرد، قهراً امام حدّ را اجرا می کند و الّا در قیامت جبران خواهد شد، و مظلوم با "صبر خود" به پاداش می رسد (تلخیص شافی، ج4، ص217، مصنفات شیخ مفید، ج7، ص15) آن ها نمی گفتند: حالاکه دستمان از امام(ع) کوتاه است، پس باید خودمان حکومت تشکیل بدهیم وجلوی ظلم را بگیریم. 
تفکر مشروعیت تشکیل حکومت در عصر غیبت وقتی در میان ما به نتیجه رسید که فقیه، این تصور را که "بزودی" امام زمان خواهد آمد کنارگذاشت، و پذیرفت تکلیف امروز را به فردا نمی توان واگذار کرد و چه بسا قرن ها بگذرد و ما چشم به راه ظهور بمانیم، آیا در این مدت نباید فکری به حال جامعه ی خودمان بکنیم؟ مراجعه به بحث های فقهی امام خمینی درباره ی حکومت اسلامی نشان می دهد که ایشان اندیشه خود را بر "حذف" این توهم قرار داد، و گفت: «شاید غیبت "هزاران" سال به طول بیانجامد و فقط خداست که مدت آن را می داند، مگر برای چنین دوره ی طولانی، می توان ضرورت های تشکیل حکومت اسلامی را نادیده گرفت؟» (کتاب البیع، ج2، ص619) 
"اللهم انا نرغب الیک فی دولة کریمة"، در حالی که روح امید در جامعه اسلامی می دمد ولی ما را از شرایط موجود باز نمی دارد. 

 


تعهد به دولت کریمه (13)

دعای افتتاح دل ها را به سوی دولت کریمه به پرواز در می آورد، و آمال واندیشه های ما را به سمت آن هدایت می کند، ولی از این که برای آن "دولت"، چه "اقدامی" باید انجام دهیم، سخنی نمی گوید، و تکلیفی برایمان بیان نمی کند، در دعای ندبه هم که سراسر شور و اشتیاق نسبت به درک آن است، چیزی بیش از آن که ما باید در مسیر اطاعت ائمه حرکت کنیم و از نافرمانی نسبت به آن ها پرهیز کنیم، دیده نمی شود«و اجعلنا ممّن یأخذ بحجزتهم و یمکث فی ظلّهم و اعنّا علی تأدیة حقوقه الیه و الاجتهاد فی طاعته و اجتناب معصیته». در دعای عهد هم فرموده اند: هر روز صبح با حضرت پیمان ببندید که از یاران حضرت بوده و مطیع فرمان او باشید:«اللهم اجعلنی من انصاره و اعوانه و الذابیّن عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین لاوامره و... ». 
مضامین این ادعیه، الهام بخش دو نکته اساسی است: یکی آن که در دل باید به یاد حضرت بوده و آرزوی درک دولت او را داشت، و دیگر آن که در عمل باید به وظایف و تکالیف خود عمل نموده و ذره ای از احکام شرعی تخلّف نکرد. کسی که از این دو امتیاز برخوردار باشد، شایسته است که "منتظر واقعی" حضرت نامیده شود. 
در استفتاءات استاد بزرگوار، آیت الله میرزا جواد تبریزی آمده که از وی پرسیده اند: معنی حقیقی انتظار فرج چیست؟ و ایشان در پاسخ فرموده اند: انتظار فرج "آمادگی روحی" برای آن است که در هنگام ظهور به یاری حضرت بشتابد:"انتظار الفرج هو تهیة النفس و اعدادها لنصرة الامام عند خروجه" و سپس اضافه کرده اند هر کاری را که با یاری رساندن به حضرت منافات داشته باشد، باید ترک کرد.(صراط النجاة، ج5، ص319) 
تأکید بر "آمادگی روحی" به معنای آن است که شخصِ منتظر از بنیان قویّ اعتقادی و از شایستگی های اخلاقی برخوردار باشد، تا در شرایط ظهور لیاقت همراهی حضرت را داشته باشد، دعا برای درک دولت کریمه و تکرار این جمله که "اللهم انا نرغب الیک فی دولة کریمة" نیز زمینه ساز همین آمادگی روحی برای آینده است. 
بر اساس این نگاه، تکلیف امروز ما، برنامه ریزی، سازماندهی، و تدارکات برای دولت جهانی مهدی نیست، چنین توهّمی، کاملاً غیر عقلائی است، مثلاً در نظر بگیرید که هزار سال قبل، عده ای برای نشان دادن انتظار خود، مقداری تیرو و کمان در یک محوطه انبار کرده باشند، و با گذشت زمان این تجهیزات نظامی، کاربرد خود را از دست بدهد! و یا پانصد سال قبل، عده ای از منتظران، استبل بزرگی درست کرده و هزاران اسب را برای ظهور حضرت و بکارگیری آن ها در رکاب امام، آماده نگاه دارند و سپس به مرور زمان آن ها از بین رفته و.... چه بسا اقدامات سازماندهی امروز ما برای آیندگان، به همین اندازه بیهوده باشد، مگر ما می دانیم که دولت جهانی حضرت کی تشکیل می شود، و مگر می دانیم که در عصر حضور، دانش و تکنولوژی بشر، در مقایسه با امروز چقدر ترقی و پیشرفت خواهد داشت؟ و آیا می دانیم برنامه های امروز و ابزارهای امروز، برای فردای ظهور متناسب است؟ 
اینگونه تحلیل های جاهلانه، همه بخاطر آن است که رغبت به دولت کریمه را که به معنی "آمادگی روحی" برای فرداست، به "آمادگی مادی" برای فردا تفسیر کرده اند! 
آثار علمی علمای بزرگ نشان می دهد که آنان با چنین تفسیرهای جاهلانه ای مخالفت کرده اند، مثلاً وقتی در مرابطه، روایتی نقل می شود که دعوت به مرابطه دائمی و همیشگی دارد که "اسب و سلاح" برای کار تهیه شود، صاحب جواهر، پس از نقل آن می گوید: منظور "انتظار فرج" است که باید پیوسته در بین ما وجود داشته باشد، نه آن که رباط مصطلح، مقصود باشد.(جواهر الکلام، ج12، ص43) 
در برخی روایات ما هر چند انتظار به تهیه و آماده کردن تیر دانسته شده، (لیعدن احدکم لخروج القائم ولو سهماً)(الغیبة،نعمانی، ص320)، ولی همین اقدام هم بیش از آن که بر "عملیات" نظامی دلالت کند بر "علامت" برای آمادگی روحی، دلالت می کند. مثل سلاحی که امام جمعه به دست می گیرد که کاربرد عملیاتی ندارد، و صرفاً جنبه ی رمزی و علامت بودن دارد و انتخاب این علامت به جای علامت دیگری از قبیل مهر و تسبیح به جهت آن است که فرد منتظر باید از روحیه ی جهاد، فداکاری و ایثار برخوردار باشد، و سلاح، نمادی از چنین روحیه ای است. 
البته از قدیم الایام افراد نادر سطحی نگری بوده اند که در استبل خانه ی خود اسب یا قاطری نگه داری می کردند به نیّت آن که با ظهور حضرت، به ایشان بدهند، این ساده لوحان نمی دانستند که مانع ظهور، "کمبود اسب" و قاطر برای قیام جهانی نیست، بلکه کمبود اصلی، "کمبود آدم" است، آدم های برخوردار از ایمان قوی، بصیرت عمیق، و عقل سلیم، متأسفانه این کم خردان روایت تهیه اسب را هم درست نخوانده و نفهمیده اند که امام صادق(ع) به ابن طیفور فرمود: برای سواری،از چه حیوانی استفاده می کنی؟ ابن طیفور گفت: بر الاغ سوار می شوم، امام فرمود: آن را چند خریده ای؟ او گفت: سیزده دینار(13مثقال طلا)، امام فرمود: سیزده دینار برای خرید الاغ، اسراف است، اسب ترکی بخر، ابن طیفور گفت: هزینه اسب بیش از هزینه الاغ است، امام فرمود: نگران هزینه آن نباش، اسب بخر، و نیت کن که در خدمت ما و علیه دشمنانمان، به کار گرفته شود، خداوند روزیش را خواهد داد. و برای رفع نیازهای زندگی تو هم، مفید خواهد بود.(الکافی، ج6، ص535) این روایت از یک سو حجتی است علیه کسانی که گمان می کنند، صرفه جویی و جلوگیری از اسراف، به الاغ سواری است، چون هزینه اسب زیاد است! از سوی دیگر حجتی است علیه کسانی که دوره ی ما را دوره استفاده از اسب برای رفع حوائج و برای جنگ می دانند! 
امروز بجای آن که انتظار دولت کریمه در خودسازی و در درست کرداری و ارئه چهره ی واقعیِ آن دولت به جهان ببینیم، کار ما مشابه کسانی است که ابن بطوطه در سفرنامه اش می گوید در حلّه عده ای را دیدم که عصرها بر اسب ها سوار می شدند و جلوی مسجدی که به نام امام زمان بود می آمدند و حضرت را صدا می زدند که ما آماده ایم ! 
آری دولت کریمه در انتظار است، ولی در انتظار انسان های مؤمن و مخلص، که با "معرفت" خدا را بخوانند: "اللهم انا نرغب الیک فی دولة کریمة." 

 ادامه دارد . . .


نظرات کاربران