در حال بارگذاری ...

مطهری اندیشه ای در انزوا(2)

گفت وگو با آیت الله امینی

مطهری اندیشه ای در انزوا(2)

گفت وگو با آیت الله امینی 
Untitledqw.png

* برخورد مرحوم آقای طباطبائی با آقای مطهری در بحث و گفت و گوها و جهات دیگر چطور بود؟

آیت الله امینی: خیلی به او عنایت داشتند. یک عنایت کافی داشت و ایشان هم تا آخر ارتباطش را قطع نکرد، حتی تهران هم که رفته بود ارتباط داشت. نوعاً از تهران می آمد و در این جلسات شرکت می کرد. آن مسائلی هم که در تهران مطرح می شد، به این جلسات منتقل می کرد و از علامه استفاده می کرد علامه هم خیلی به پاسخگوئی آن مسائل عنایت داشت. همین پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم هم خود علامه ارجاع داد به آقای مطهری، یعنی آقای مطهری تقریباً یک چهره واسطه بین تهران و قم بود، مشکلات آنجا را می دید، می آمد مطرح می کرد و از آقای طباطبائی و دیگر دوستانی که در آنجا بودند، استمداد می طلبید.

* پیشنهاد پاورقی ها برای روش رئالیسم از علامه طباطبائی بود؟

آیت الله امینی: بله.

* از فرمایش شما این طور استفاده می شود که اگر ارتباط آقای مطهری نبود کارهای علامه طباطبائی هم در این سطح مطرح نمی شد، چون ایشان با بیرون کمتر ارتباط داشتند.

آیت الله امینی: البته خود بحث هائی که در این جلسات مطرح می شد، روی حساب نیازی بود که آقای مطهری ابلاغ می کرد، البته آن جلساتی که شب های پنج شنبه، جمعه تشکیل می شد پیشنهاد آقای مطهری و این ها نبود. یکی از آقایان فضلاء به نام نیری بروجردی بود، جلساتی با بعضی از کمونیست ها داشت. آنها اشکالاتی می کردند و ایشان جواب این اشکالات را از آقای طباطبائی می پرسید، آقای طباطبائی هم آنها را در جلسه مطرح می کرد. هر کسی یک چیزی می گفت. ولی بعداً به تدریج یک صورت منظمی گرفت و احساس کردند که ضرورت دارد. کتاب هائی را در این قسمت تهیه کردند، تحقیقاتی کردند و می نوشتند. آقای مطهری هم در آنجا خیلی مؤثر بود. ولی پاورقی های آقای مطهری بود که به آن آبرو داد. چون آقای مطهری در جوّ دانشگاه بود و فرصت بیشتری داشت، لذا مباحث جدید و نو را به علامه منتقل می کرد و مورد بحث قرار می گرفت.

هجرت به تهران

* راجع به شهید مطهری هم گفته می شود که اگر ایشان تهران نمی رفت آن مطهری فعلی نبود که الان ما می شناسیم. یعنی شخصیت استاد، در فضای اجتماعی و فکری تهران شکل بارزی پیدا کرد.

آیت الله امینی: به عقیده من اگر آقای مطهری در حوزه می ماند و نمی رفت خیلی بهتر بود. برای این که افکار او به تدریج به حوزه إلقاء می شد و طلبه ها هم روشن تر می شدند و خود آقای مطهری هم اگر در حوزه می ماند، وارد در مسائل فقهی می شد و جنبه های فقهی اش قوی تر و آشکارتر می شد و در نتیجه اولاً؛ تأثیر قابل توجهی در حوزه داشت که بعد از رفتن این تمام شد. و ثانیاً؛ اگر در قم مانده بود، به هر حال در وضع موجود بعد از انقلاب هم یقیناً مؤثر بود و به نظر من نافع تر بود. البته تهران هم که رفت، در برابر این افکار مختلف و در مبارزه با جریانات انحرافی خوب و موفق بود ولی به نظرم اگر در حوزه مانده بود، خیلی بهتر بود. اگر آقای مطهری بود، وضع ما مثل حالا نبود.

* این احتمال وجود نداشت که اگر ایشان در حوزه می ماند مثلاً مثل مرحوم آقای بروجردی می شد، که امام فرمودند مثل این که اقتضاء مرجعیت یک چیزهائی است. شاید ایشان هم بعداً راکد می شدند؟

آیت الله امینی: گمان نمی کنم، ایشان همان روشنفکری اش اقتضا می کرد که تغییر نکند. چون در افکارش تأمل داشت و واقعاً دقت داشت، تصمیماتش آنی نبود. از این جهت اگر مانده بود، بهتر بود.

* این مطلبی که "اگر ایشان بود وضع ما این جور نبود" را یک مقداری باز کنید که تفاوت تفکر آقای مطهری با شرایط و وضع موجود در چیست؟ ایشان چه چیزهایی می خواست که نشد؟

آیت الله امینی: در حوزه اگر می بود، چون افکار خاصی داشت، معلوم است در فقاهت تأثیر داشت، در اجتهاد تأثیر داشت. البته یک مقداری دشوار بود که بیاید در سطح فقه مطلق، چون ایشان در فلسفه کار می کرد ولی به هر حال اگر حوزه مانده بود، هم در تدریس برای طلبه ها و هم در این که احتمالاً بیاید در مقام تدریس فقه و درس خارج، خب یک تأثیرات عمیق تری در حوزه داشت. آن وقت دیگر بعد از امام نمی دانم چطور می شد، احتمال می دهم که بالأخره رسماً در صحنه های انقلاب وارد می شد.

آن مطلبی که فرمودید را توضیح ندادید که "اگر آقای مطهری بود وضع ما مثل حالا نبود".

آیت الله امینی: با توجه به افکارش وضع ما بهتر می بود، مخصوصاً با توجه به این که شاگرد ممتاز امام بود، افکارش تأثیر داشت، عنایتی که ایشان به وضع فرهنگی داشت، عنایتی که به روشنگری، آزادی و آزادی فکری داشت. خودش از این جهت آزادی داشت و طبعاً بیشتر عنایت می کرد، در شناخت مسائل اسلامی بیشتر کار می کرد. لذا یقینا ًوضع بهتر بود.

* ولی به نظر من شاید وضعیت طور دیگری می شد. من آقای مطهری را دیده بودم و یک مقداری هم این اواخر از درسش استفاده کرده بودم اما نزدیک نبودم. ولی این مقداری که مطالعه کردم و شرایط 50-40 سال اخیر حوزه را از نوشته ها می دانم، اگر آقای مطهری بعد از سال 30، که دیگر مرجعیت آقای بروجردی هم در آن ده سال آخر، در اوج قدرت خودش بود، در قم مانده بود، دست و پایش هر روز بسته تر می شد. آن سعایت هائی که انجام می گرفت و تفتین هائی که بود بیشتر می شد و ایشان را در حوزه محدود می کردند. و کار به اینجاها می رسید که ایشان منزوی شود. آیا ایشان در واقع بساط خودش را جمع نکرد و از قم فرار نکرد؟ یعنی هجرت از قم، برای رها شدن از آن فشارهای فکری و روحی نبود؟

آیت الله امینی: فرارکردن تعبیر خوبی نیست. به نظر من علتی که آقای مطهری به تهران رفت، مشکل اقتصادی بود. آقای مطهری خیلی دیر ازدواج کرد، بعد هم که ازدواج کرد، خانواده اش را آورد قم، یک اتاقی گرفته بودند، خانه دربست نبود. با این که زندگی آن زمان زندگی ساده ای بود، مخصوصاً طلبه ها زندگی ساده ای داشتند، ولی به هر حال تأمین هزینه زندگی مشکلی بود که نمی شود منکر شد. آقای مطهری نه از منبری هائی بود که واقعاً در منبر کارش گرفته باشد، و درآمدی از راه منبر پیدا بکند. و نه یک چهره ای بود که مردم وجوهات به او بدهند. آقای منتظری را نجف آبادی ها کمکش می کردند ولی آقای مطهری این طور نبود. یک راه درآمد هم از وجوهات و کمک مراجع بود. آیت الله بروجردی در آن زمان به بعضی افراد می رسیدند. ولی به آقای مطهری رسیدگی نمی شد. روی این حساب یک مدت کوتاهی در قم ماند بعد ناچار شد برود تهران. حتی من شنیدم مجبور شد که بعضی کتاب هایش را بفروشد و هزینه زندگی کند؛ مثل کتاب "جواهر" که واقعاً از ضروریات آن زمان بود، جواهر آن وقت چاپ قدیم بود و خیلی هم نسبت به آن زمان کمیاب و گران بود. لذا ناچار بود برود. رفت که بالأخره یک زندگی ای پیدا کند. آن وقت ظاهراً برای تصدیق مدرسی رفت تهران و بعد هم رفت در دانشگده الهیات برای این که مدرک لیسانس بگیرد. همان جا یک مدتی در دانشگده الهیات منظومه می خواند و حال این که در قم منظومه را تدریس می کرد و آن هم چه تدریسی. آقای راشد آن وقت یکی از اساتید دانشکده الهیات بود و ظاهراً عذرخواهی می کرد از آقای مطهری. خلاصه رفتن ایشان فرار نبود نه فرار از حوزه بود، نه ترس از آن بود، بلکه مشکل زندگی بود.

* حالا شما یک قسمت را اصلاح می کنید که فرار نبود، چشم. ولی آن هم که اتفاق افتاد با همان تعبیری که شما می کنید، چیزی بهتر از فرار نیست. چون حاصل فرمایش شما این است که یک کسی مثل آقای مطهری که در زمان طلبگی اش، از نظر هوش و استعداد و کار علمی و امثال آن، آدم ممتازی در حوزه بوده. سازمان مرجعیت و اداره حوزه حاضر نبودند این افراد نادر را که زیاد هم نبودند کمک بکند. در حالی که در همان زمان آلاف و الوف از وجوهات جاهای دیگر چه بسا به مصارف غیرواقعی هم می رسید.

آیت الله امینی: به طلبه ها و فضلا هم داده می شد. آقای مطهری این جور نبود که برود با تملق از مرجع تقلیدی چیزی بگیرد. عرض کردم در همان مراسم ازدواجشان خیلی با مشکل مواجه بود. این تقصیر همان جوّ حاکم و نحوه وجوهات است. اگر وجوهات خوب گرفته می شد و خوب داده می شد، این مشکلات نبود و امثال آقای مطهری می توانستند همه کار بکنند. آن وقت ها گاهی آقای منتظری به آقای مطهری کمک مادی می کرد! آقای مطهری شخص عفیفی بود، نجیبی بود، آبرومند بود، خیلی بلند نظر بود، زیر بار این حرفها نمی رفت که برای امرار معاش به کسی نزدیک شود و تعریف کند.

* بعد از این که ایشان رفتند تهران، ارتباطتان ادامه پیدا کرد؟

آیت الله امینی: بله، اولاً؛ ایشان ارتباطشان را با قم و حوزه قطع نکردند. مرتب می آمدند قم، برای پاسخ به همان سؤالات که عرض کردم و یا مسائل دیگری که مربوط به نوشتن کتابهای ایشان بود. ثانیاً؛ ما هم ارتباط داشتیم. گاهی من می رفتم تهران منزل ایشان.

اخلاق در حوزه

* در مورد مسائل اخلاقی حوزه، مرحوم شهید مطهری چه نظری داشت؟

آیت الله امینی: مرحوم شهید مطهری عقیده داشت باید از جنبه های گوناگون به مسائل اخلاقی حوزه عنایت بیشتری بشود. یکی در پذیرش طلاب. آن وقت پذیرش طلاب خیلی بی در و دروازه بود. البته یک امتحاناتی بود. امتیاز آقای بروجردی این بود که برخلاف علمای سلف، یک امتحانی برای طلبه ها و رتبه های مختلف گذاشته بود. ولی در پذیرش طلاب، مخصوصاً از جنبه های اخلاقی آن عنایت لازم نمی شد - البته من نمی دانم حالا می شود یا نه - حتی افراد غیرصالح گاهی می آمدند در حوزه درس می خواندند و با مسائل حوزوی هم آشنا می شوند بعد می رفتند و بد درمی آمدند. گاهی هم، آن وقت ها افراد منحرف پیدا می شدند. لذا آقای مطهری می گفت باید برای پذیرش طلاب یک دقت هائی بشود.

 دوم این که باید برای اخلاق طلبه ها یک الگوهائی نشان داد. به صرف این که مسائل اخلاقی بیان بشود، این مشکل حل نمی شود. همان وقت ها آقای بروجردی به این مسأله عنایت داشتند و حتی در جلسه درس هم به مدرسین توصیه کردند که روزهای چهارشنبه یا یک روز در هفته، یک حدیث اخلاقی بگویند و یک مقداری صحبت کنند که این هم خوب و پیشنهاد روشنی بود. عمل هم می شد. خودش هم حدیث می خواند. ولی آقای مطهری این را کافی نمی دانستد. می گفتند در حوزه باید الگوهای اخلاقی باشند، که طلبه ها از آن ها الگو بگیرند. این هم که عنایت داشتند گاهی آقامیرزا علی آقا شیرازی را به قم دعوت می کردند، برای همین جهت بود. آقامیرزا علی آقا یک چهره واقعاً اخلاقی بود، همه چیزش اخلاق بود. خود ما که در اصفهان پیش ایشان بودیم، واقعاً فوق العاده اخلاقی بود. درس اخلاق نمی گفت ـ گاهی در مدرسه صدر اصفهان نهج البلاغه می گفت ـ ولی عمده عملش بود که دیگران را شیفته می کرد. ایشان در اصفهان، نپذیرفت که نماز جماعت بخواند، با وجودی که چهره خیلی محبوبی بود. فقط گاهی که می آمد در ایوان مدرسه صدر نماز می خواند، طلبه هائی که آنجا بودند و به او علاقه داشتند، پشت سرش نماز می خواندند اما رسماً قبول نکرد. ولی وقتی از نهج البلاغه حرف می زد، گویا از باطن حرف می زد. در روح آدم اثر می گذاشت و آدم را منقلب می کرد. حاج میرزا علی آقا برای این که راحت راه برود، گیوه می پوشید، یکی از پاهایش را هم کمی روی زمین می کشید، یکی از فضلاء هم که از دوستان ما بود، این قدر تحت تأثیر ایشان قرار گرفته بود که وقتی می خواست راه برود پایش را می کشید! تا این حد رفتارش و اخلاقش تأثیر داشت و انسان را متحول می کرد. به هر حال آقای مطهری می گفتند باید چهره های این جوری را که الگو باشند، در حوزه بوجود آورد و اگر جای دیگری هم هستند، آورد تا طلبه ها الگو بگیرند. آقای مطهری راه اصلاح اخلاقی را وجود این الگوها و نمونه ها در حوزه می دانست که باعث تحول در روح افراد می شود و اثر آن خیلی بیشتر از درس های اخلاق است.

person jkijal1_20081114_1630482558.jpg

دیگر این که می گفتند باید بر اخلاق طلبه ها نظارت بشود. اینکه طلبه ها را می آورند و رها می کنند، درست نیست. باید اولاً؛ مراکز مشاوره ای باشد که طلبه ها بتوانند در مسائل مختلف و مخصوصاً مسائل اخلاقی و درسی مشاوره کنند ثانیاً؛ باید نظارت باشد که مبادا انحرافی پیش بیاید و افرادی بعداً به ضرر خود حوزه کار کنند. گاهی افرادی که می خواستند وارد حوزه بشوند آقایانی که در شهرستان ها بودند معرفی می کردند یا مثلاً فلان حاج آقای بازاری معرفی می کرد. مراجع تقلید هم که در برابر این توصیه ها جز عمل، چاره ای نداشتند. چون آن ها می خواستند حوزه را اداره کنند حوزه هم بودجه نیاز دارد و همین افراد می فرستادند. از این جهت، شهید مطهری می گفت باید نظارت بیشتری صورت بگیرد و مدیر حوزه باید مدیری باشد که علاوه بر مدیریت، آزادی هم داشته باشد. آزاد باشد که بتواند یکی را بپذیرد، یکی را نپذیرد. بر کار طلبه ها نظارت کند، نظارت هم نظارت صحیح و حساب شده ای باشد. از همین جهت عده ای از فضلای آن دوره خدمت آقای بروجردی پیشنهاد کردند که ایشان یک مدیری برای حوزه انتخاب کند، یک تشکیلات مختصری را فراهم کنند تا افرادی در این قسمت همکاری کنند. البته برای تعیین این افراد، امام و بعض دیگر مثل آقای محقق داماد خیلی دخیل بودند، آقای بروجردی هم پذیرفت و انتخاب کرد و بعد از این که نامه آقای بروجردی نوشته و داده شد، طولی نکشید که آقای بروجردی کسی را فرستاد که این نامه را پس بدهید. نامه را برگرداندند، قضایا بهم خورد. بعد شنیدیم بعض از اطرافیان آقای بروجردی به آقا گفته بودند که می خواهند دست شما را از حوزه قطع کنند تا شما اختیار نداشته باشید. خب آقای بروجردی آدم فوق العاده ای بود ولی وقتی که بعض اطرافیان می گویند می خواهند دست شما را ببندند، از شهرستان ها هم آقایان دیگری این حرف را بزنند، چکار می تواند بکند؟ این هم مال همان کیفیت دریافت بودجه و توزیع بودجه است که باید اصلاح می شد. در همین قضیه بود که گفتم با ناراحتی رفتیم خدمت امام و گفتیم این کار، کار خیلی خوب و لازمی است. تشکیلات فوق العاده ای هم نبود که بگوئیم نمی شود. چرا آقای بروجردی این جوری کرد؟ امام گفت شما فکر می کنید آقای بروجردی این مطالب را نمی فهمد و درک نمی کند، خیلی هم می فهمد. ایشان همان آقای بروجردی است که وقتی به ایشان پیشنهاد مرجعیت دادیم، فرمودند من نمی خواهم صرّاف باشم. گفتیم ما هم برای همین جهت است که خدمت شما می آییم ومی خواهیم برای شما کاری انجام بدهیم. بعد ایشان فرمود همان آقای بروجردی حالا این جور شده است. این معلوم می شود لازمه مرجعیت است. تقصیر نداشت آقای بروجردی. ایشان از جهت فکری، از جهت خیرخواهی خیلی فوق العاده بود ولی چاره ای نبود. این که آقای مطهری برای اصلاح بودجه این قدر اصرار می کردند، برای همین است. اگر بودجه خوب دریافت می شد و خوب توزیع می شد، همه این مشکلات رفع می شد.

معنویت مطهری

خود استاد مطهری در مسائل اخلاقی چطور بود و به چه کمالاتی رسیده بود؟

آیت الله امینی: تا آن مقداری که من با مرحوم شهید مطهری آشنا بودم، آدم بسیار متدینی بود و اسلام را خوب، عمیق و با مطالعه پذیرفته بود، چه قبل از رفتن به تهران و چه بعد از آن. من علاوه بر این که ارتباطم در قم با آقای مطهری خوب بود، دو دفعه نجف آباد با ایشان همراه بودم. یک دفعه ماه رمضان بود که ظاهراً آقای منتظری دعوتش کرده بود. ایشان 30 تا سخنرانی در این ماه رمضان داشت. البته جزئیات صحبت های ایشان یادم نیست، ولی ظاهراً به عنوان تفسیر می گفت و خیلی خوب بود. این سخنرانی ها متأسفانه الآن در آثار ایشان نیست. اگر می شد نواری از این جلسات پیدا شود خیلی خوب بود، من هر چه تلاش کردم که اقلاً یک نوار از آن پیدا کنم نتوانستم.

* یادتان هست چه سالی بود؟

آیت الله امینی: دقیقاً یادم نیست من آن وقت طلبه بودم ولی قبل از این بود که ما در درس امام شرکت بکنیم. در آن سفر محل سکونتشان در مدرسه الحجة نجف آباد بود که مسؤلیتش با آیت الله ریاضی بود. یک حجره ای برایش گرفته بودند و ایشان در آن حجره سکونت داشت. مرحوم آقای ریاضی به من هم پیشنهاد کرد که شما هم بیائید با ایشان باشید. بعضی وقت ها افطارها دعوت می کردند می رفتیم منزل خیرین افطاری و بقیه اش را هم غذا می پختند و می آوردند توی مدرسه. من هم اکثر قریب به اتفاق اوقات را همان جا بودم. لذا خیلی از نزدیک با ایشان محشور بودیم، خیلی جلسات گرمی داشت، خیلی قشنگ صحبت می کرد، در ضمن تاریخ و داستان هم می گفت. ما هم آن وقت، نسبت به ایشان طلبه و خیلی پائین تر از ایشان بودیم. عادتش این بود که قبل از خوابیدن وضو می گرفت، دو رکعت نماز می خواند، گاهی یک مختصر هم قرآن می خواند و می خوابید و سحر بیدار می شد و سحر را تهجد بسیار جالب و باحالی داشت. آن حالات خیلی نورانی و پاک ایشان را در آنجاها ما درک می کردیم، در من هم خیلی اثر می گذاشت. خوب آقای مطهری یک ماه منبر رفت، لازم بود آقای ریاضی یک پولی به ایشان بدهند. آن وقت مرسوم نبود که مردم پول بدهند. مرحوم ریاضی خودش از علمای بزرگ بود ولی دستشان خیلی باز نبود و مردم کمتر سهم امام می دادند. یادم هست که مرحوم ریاضی این طرف و آن طرف می زد تا این که یک مقداری از این و از آن به عنوان سهم امام گرفت و تقدیم آقای مطهری کرد.

یکدفعه دیگر هم دهه محرم آقای مطهری آمده بود نجف آباد. یک تاجر خیلی متدینی در نجف آباد داشتیم بنام حاج غلامحسین معینی، کاروبارش هم خوب بود ولی هم خیر بود و هم متدین و عارف مسلک هم بود. به روحانیت هم علاقه داشت. ایشان همیشه یک دهه محرم روضه می گرفت یادم نیست همان سال یا یکسال بعد، آقای مطهری را هم برای منبر دعوت کرد. حاج غلامحسین به من هم علاقه داشت، من را هم دعوت کرد گفت که همه شام و نهار را منزل ما باش. من البته گاهی می رفتم. یکی از کتاب های جلو دست آقای مطهری در آنجا مثنوی بود. درک می کرد که باید اینجا چه چیزی مطرح کند ولی خودش هم عقیده داشت. در مجلس روضه هم اشعار مثنوی را می خواند. به هر حال این حالات معنوی را من از آقای مطهری آنجاها دیده بودم. در جلسات معمولی هم که با دوستان بود همیشه مقید به ضوابط اسلامی بود، غیبت نمی کرد مقید بود غیبت نشود، بدگوئی نشود. در عین حالی که حرف ها زده می شد، توهین نمی شد. احترام آقایان و شخصیت ها را داشت و خودش هم مراعات می کرد. از آن طرف اهل تهجد و نماز شب بود. در قم از آقای منتظری که چشم هایش یک مقداری ناراحت بود، آقای مطهری اصرار می کرد که حتماً نماز شب بخوان. آقای منتظری می گفت آب حوض مدرسه به چشم های من نمی سازد. نقل می کردند که آقای مطهری رفته بود ظرفی را از آب رودخانه پر کرده بود و آورده بود صدا زد پاشو وضو بگیر، دیگر عذری نداری! به هر حال آقای مطهری چهره معنوی ای بود اما معنوی روشن، معنوی بااخلاص. در زندگیش هم همین جور بود. بعداً من به اعتبار سوابقمان، گاه گاهی می رفتم تهران منزلشان در همان کوچه دردار توی خیابان ری و می دیدم. در هر حال ایشان به عنوان چهره متدین و روشن با رعایت ضوابط شناخته می شد.

خاطرتان هست که در زمان آقای بروجردی، آقامیرزاعلی آقای شیرازی که می آمد قم به حجره ایشان می رفت. در جریان هستید؟

آیت الله امینی: چون آقای مطهری به ایشان علاقه داشت طبعاً وقتی می آمد قم می رفت پیش آقای مطهری.

* آقای مطهری غیر از استفاده علمی، از نظر معنوی هم ارتباطی با آقای طباطبائی داشتند به گونه ای که دستور سیروسلوک بگیرند. اصلاً آقای مطهری توی این خط ها بود؟

آیت الله امینی: من یادم نیست. نه آقای منتظری این جور بود نه ایشان، اما متدین معتقدی بودند.

اصلاً آقای طباطبائی هم چنین شخصیتی بود که اهل دستورالعمل برای افراد باشد؟

آیت الله امینی: بله ایشان بود. ولی امام را نمی دانم. امام با وجود این که شخص عارفی بود و اهل عمل بود و در تهجد و در عبادت، در غیبت نکردن و در رعایت کردن دستورات اسلامی مقید بود اما من نشنیدم یک همچنین وضع عرفانی را علناً داشته باشد یا دستور بدهد. کتابهایش هم عرفانی است. همین چهل حدیث یا کتاب های دیگرشان هم عرفانی است اما نشنیدم که خیلی در وادی سیروسلوک باشد.

* آنهایی که از آقای طباطبائی استفاده معنوی می کردند چه کسانی بودند؟

آیت الله امینی: نمی دانم آن هائی که استفاده معنوی می کردند چه کسانی بودند. ایشان یک جلسه اخلاق داشتند که عده ای در آن شرکت می کردند، آقای پهلوانی شرکت می کرد، آقای حسینی تهرانی هم شرکت می کرد. من شرکت نکردم و نمی دانم ولی جلسه معنوی بود. آقای برقعی هم بود که کتابفروشی داشت، خیلی هم مرید علامه بود، مرید فوق العاده.

* اخیراً بعضی ها نوشتند که آقای مطهری در سیروسلوک، مرید آقای حسینی تهرانی مشهد بوده و تحت تربیت او بوده است.

آیت الله امینی: خیلی بعید است. آقای مطهری در این وادی ها نبود، من نشنیدم. او عرفانش یک عرفان دیگری بود امام هم همین طوری بود اما مقید به عمل به احکام اسلام. مثلاً همان آقای ریاضی که از شاگردان آقاشیخ عبدالکریم و هم دوره امام بود، می گفت ما یک جلسه سیاری داشتیم که چون وضع امام خوب بود، بیشتر در حجره امام برگزار می شد. جلسه صحبت و انس و شوخی و این حرف ها بود. غیبت در آن جلسه ممنوع بود اگر یک کسی غیبت می کرد امام برای جلسه بعد دعوتش نمی کرد. مقید به عمل به اسلام و احکام اسلام. البته اسلام هم معنویت دارد ولی لازم نیست معنویتش آن جوری ها باشد. همین که آدم مقید باشد، در تمام عمرش غیبت نکند خیلی مهم است. معنویت مطلوب از نظر اسلام، همان تقید به آداب و ضوابط شرعی است، آقای مطهری هم اهل همین معنویت بود.

* الآن برنامه های خاصی برای معنویت ترویج می شود مثل تقید به جمکران آیا مثلاً مرحوم آقای مطهری یا علامه طباطبایی مقید به جمکران بودند؟ اصلاً یک همچنین چیزهائی در گذشته وجود داشته است؟

آیت الله امینی: من از آقای مطهری یک همچنین چیزی به یاد ندارم. البته آن وقت جمکران به این رونق حالا نبود، یک ساختمان خیلی مختصری یک گوشه ای داشت و کمتر کسی اصلاً می رفت آنجا و این برنامه ها و این ها نبود، ساختمان مخروبه ای داشت. افراد کمتر می رفتند. گاهی طلبه ها برای تفریح بیرون می رفتند و چون اطراف آنجا باغاتی بود، آنجا هم می رفتند. امام هم نشنیدم اصلاً جمکران رفته باشد.

* علامه طباطبائی چطور؟

آیت الله امینی: علامه طباطبائی هم به یاد ندارم. نمی دانم. علامه نقل می کرد آقای پرفسور کربن که آمده بود اینجا، رفته بود جمکران. بعد او گفته بود من آنجا یک حالت معنوی پیدا کردم. البته آن ها عارف مسلک بودند این حالت معنوی را به این می دانستند که آنجا منسوب به امام زمان است.

* آقای کربن به نظر شما مسلمان شده بود؟

آیت الله امینی: کربن معتقد بود که مسلمان تر از ما است. من هم چندین مرتبه ایشان را دیدم، حتی یک دفعه به من می گفت نمی خواهید یک سفری بیائید پاریس؟ اسلام آن ها بیشتر عبارت از همان توجهات معنوی است، به نماز و این چیزها خیلی مقید نیستند. آن ها راستی و پاک و صفا و معنویت و این چیزها را بیشتر عنایت داشتند. مسلمان شدنشان هم شاید این جور بود. اسلام فقهی نبوده است.

اتهامات مطهری!

مرحوم آقای مطهری در بین عده ای از حوزویان و علماء و بیرون از حوزه، یک اتهاماتی داشت؛ یک اتهام این بود که فلسفه می خواند که از نظر بعضی ها موجب ناراحتی بود. اتهام دوم این بود که آدم روشنی است، آزادفکر است، نسبت به بعضی از نواقصی که در کار حوزه می بیند و می فهمد، می گوید، سنتی محض نیست. یک اتهام دیگر این بود که ایشان ولایتش نسبت به ائمه علیهم السلام ضعیف است. یا در مسائل فقهی، مسئله حجاب ایشان، عده ای را ناراحت کرد. آیت الله آقا موسی شبیری زنجانی در این رابطه می فرمایند: "فکر می کنم حاشیه ملاعبدالله را نزد مرحوم مطهری خواندم وقتی والد مطهری از دنیا رفت قرار شد که به ایشان تسلیتی بگویم، نامه ای برای ایشان بنویسم برای تسلیت، اما به إغوای شخصی که گفته بود مرحوم مطهری در مسئله ولایت خیلی محکم نیست من در نامه تسلیت، عنوان حجة الاسلام را بدون "والمسلمین" نوشتم، بعداً فهمیدم که این شخص ما را إغواء کرده و مرحوم مطهری از ولایتی های درجه أعلی هستند". مرحوم آقای فلسفی هم در کتاب خاطرات خودش نوشته است که؛ پدر آقای مطهری که از دنیا رفت، من را برای منبر دعوت کرد و من رفتم در مدرسه مروی. آنجا که رفتم، متأثر شدم چون دیدم که علماء و روحانیون نیامدند خود آقای مطهری خیلی ناراحت بود از این که مورد بی مهری روحانیون قرار گرفته است. شما از اوضاع و احوال آن موقع چیزی به خاطر دارید؟

آیت الله امینی: البته آن زمان وضع جامعه مخصوصاً تهران و دانشگاه این جور بود که چند دسته فعال بودند. کمونیست ها و ماتریالیست ها در دانشگاه ها فعال بودند و خیلی از جوانان را إغواء می کردند و انتقادات به اسلام از جهات مختلف از سوی آنها فراوان بود. یک دسته از مردم هم مسلمان های تند سنتی بودند. یعنی مقید به همان چیزهائی بودند که از اسلام گفته می شود، اعتقاد به ولایت، امام حسین (ع) و اعتقاد به مسائل همان جوری که شایع بود و فکر می کردند. البته اینها هم در دانشگاه کم و بیش بودند، هم در توده مردم و هم در بین علماء و وعاظ. یک عده دیگری هم بودند که ضدّولایتی بودند. خیلی از عقائد انحرافی هم داشتند. برخی از روحانیون بودند از دیگران هم بودند. در برابر این ها، دکترشریعتی یک چهره ای بود که با آن زبان و سخنرانی های جالب و آن چنانی هدفش دفاع از اسلام بود، شدیداً دفاع از اسلام می کرد. گاهی 2 ساعت سخنرانی می کرد، هیچ خسته نمی شد مردم هم خسته نمی شدند چون شیرین صحبت می کرد. اما حقائق اسلامی، ولایت و غیر ولایت را آن جوری که به ذهنش می آمد معرفی می کرد ولی قصد خیانت نداشت. جوان ها را خیلی جذب کرد و کشاند به طرف اسلام. رژیم هم از این وضع ناراحت بود. البته حرف های ایشان آن حد نبود که کمونیست ها را کنار بگذارد، کمونیست ها هم خیلی فعالیت ظاهری نداشتند، فعالیت باطنی و زیرزمینی داشتند. یک عده دیگر هم که به اصطلاح روشنفکر نامیده می شدند، این ها هم شدیداً با اسلام مخالفت می کردند و زیر همه چیز را می زدند. یک عده روشنفکرها هم مثل مهندس بازرگان و دکتر سحابی بودند که این ها متدین بودند، دفاع از اسلام می کردند، منتها سعی می کردند که حقائق اسلامی را یک جوری معرفی کنند که جوان ها گرایشی به اسلام پیدا کنند. آدم های خوبی هم به حسب ظاهر بودند.

Untitled3r32.png

آقای مطهری هم به اصطلاح یک روشنفکری بود که می خواست اعتدال اسلامی را حفظ کند یعنی همان که در متن اسلام است و واقعیات اسلام هست را سعی می کرد بفهمد و سعی می کرد همان را به دانشمندان إلقاء کند. آقای مطهری این امتیاز را داشت که حقائق اسلامی را همان جوری که هست، هم خوب می فهمید و هم معتقد بود و هم سعی می کرد خوب القاء کند و این خیلی کار دشواری است. مثلاً همین کتاب حجاب در اسلام که شما اشاره کردید، ایشان آن را نوشت برای این که جوّ، جوّ بی حجابی بود، عده ای از خانم ها هم که حجاب داشتند، همان حجاب مخصوص و چادر بود که مثل أعلی حجاب و حجاب برتر است و فقط از آن دفاع می کردند. در آن زمان بدحجاب ما نداشتیم یا بی حجاب بودند یا باحجاب. یعنی خانم هایی که حجاب داشتند کاملا می پوشیدند و آنهایی که حجاب نداشتند، اصلاً نداشتند. برخلاف حالا که بدحجاب بیشتر داریم. شهید مطهری در کتاب مسئله حجاب آنچه که واقعیات اسلام است را از آیات و روایات درآورده است اما یک حجابی است که نه بی حجاب ها می پسندند، نه خیلی از باحجاب ها. چون آنها حجاب را فقط چادر می دانند. پس کتاب حجاب که می آید دو طیف مخالف پیدا می کند. یا مثلا ً در قضایای امام حسین، ایشان شدیداً باور داشت و از حادثه کربلا شدید دفاع می کرد اما بعضی از چیزها که خیلی معتبر نبود را نمی پذیرفت و قبول نداشت و این ها را در سخنرانی ها مطرح می کرد، عوام هم طبعاً مخالفت می کردند. مخالف، هم آن عوام الناس بودند و هم آن بعض از روحانیونی که آن ها هم همان رگ عوامی را دارند. از این جهت متلک می گفتند. می گفتند "حجاب مطهری". علاوه بر این که مطهری این اواخر یک چهره حامی امام بود و لذا یک بهانه ای برای کوبیدن آقای مطهری دست آن ها آمد، دیگر واجب و لازم می دانستند که مطهری را بکوبند!! ولی مهندس بازرگان و امثال این ها با آقای مطهری خوب بودند. اگر چه کارشان بعضی وقت ها با هم جور نبود. آن ها می خواستند چیزهائی از اسلام بگویند که جوان ها را جذب کنند. مثلاً این که اسلام می گوید همیشه به طرف قبله نماز بخوانید برای این است که قبله در طرف مغناطیس زمین است! یا مثلاً نماز خودش یک نوع ورزش است! این ها همه می خواستند دفاع از اسلام بکنند ولی مطهری با آنها تفاوت داشت. با دکتر شریعتی هم باز همین جور بود. ایشان از اول مخالف دکتر شریعتی هم نبود، حتی در حسینیه ارشاد همکاری هم می کردند، با بعضی از افکار شریعتی هم موافق بود اما بعضی دیگر را نه؛ می گفت که شریعتی آدم بی دینی نیست اما جامعه شناسی خوانده است نه اسلام. اعتدال ایشان همین بود که بعضی از آن ها را قبول می کرد، بعضی را هم ردّ می کرد. این حالت اعتدال خیلی مسئله مهمی است که آدم تابع جوّ نشود و بتواند که واقعیات را درک کند.

* حالا اگر از زمان بیاییم بیرون وآقای مطهری با خصوصیاتی که از نظر حرّیت فکری، روشن بینی و اعتدال داشت، در این زمان بود؛ الان چه وضعی داشت؟ آیا جامعه ما می پسندید یا مثل افراد دیگری که همین اعتدال را در حدّ و حدود خودشان مطرح می کنند و مطرودند و زمینه برای ظهور و بروزشان نیست، ایشان هم یک چنین وضعی پیدا می کرد؟ سؤال دیگر این که جامعه فعلی ما از نظر فکری و از نظر دینی در مقایسه با افکار آقای مطهری، چه نسبتی دارد، آیا آنچه در فرهنگ عمومی جامعه ما تحقق پیدا کرده، همان است که مطهری می خواست یا یک اسلام دیگری است؟

50_Motahari.jpg

آیت الله امینی: عرض کنم، شهید مطهری اگر در حوزه می بود، قطعاً وضع حوزه مان بهتراز حالا بود و معتقد هم هستم که اگر زنده می بود و ترور نمی شد وضع ما این جور نبود. کما این که شهید بهشتی هم همین جوری بود. بهشتی هم اگر ترور نمی شد، وضع دستگاه قضائی ما قطعاً خیلی بهتر از حالا بود. این که ما گفتیم ایران پر از بهشتیه، اینجور نبود. آقای مطهری هم اگر بود، قطعاً وضع این جور نمی شد. به جهت این که یک چهره محبوب معتقد به نظام و دارای مبانی صحیح اسلامی و محبوبیت اجتماعی و محبوبیت نزد امام، اگر بود وضع به این جور نمی رسید. یعنی یک جور دیگر بود، خودش به هر حال یک الگوئی در این زمان بود. خدا لعنت کند این فرقانی هائی را که فهمیدند چه می کنند. همین طور در جنبه های سیاسی هم به هر حال اگر مطهری بود قطعاً مثل حالا نبود. خوب یک چهره شاخصی که اسلام را خوب شناخته باشد و محبوبیت در جامعه و نزد امام داشته باشد، کمتر بود. گویا آدم سرسختی هم بود که عقب نشینی نمی کرد حالا بعضی ها ممکن است یک افکاری هم داشته باشند اما در برابر جوّ عمومی عقب می نشینند ولی او عقب نشینی هم نمی کرد. کما این که در زمان رژیم شاه هم با همه هیاهوها عقب نشینی نکرد. بعدش هم همین جوری بود. قطعاً وضع ما این جور نبود که بهتر از حالا بود. اما نسبت الان با افکار شهید مطهری، مختلف است. بعض چیزها مطابق خواست آقای مطهری عملی شده مثل عقیده به نظام اسلامی، عقیده به قضای اسلامی، عقیده به اینکه اسلام بالاخره باید در جامعه پیاده شود ولی بعض آن هائی که آقای مطهری می خواسته عملی نشد.

* شما پدر آقای مطهری را هم دیده بودید؟

آیت الله امینی: یک دفعه ظاهراً در مشهد یا یک جای دیگر دیده بودم اما نه به جوری که خیلی ارتباط داشته باشیم.

* آقازاده های ایشان با شما ارتباط دارند؟

آیت الله امینی: نه ندارند. آن وقت که من می رفتم همان کوچه دردار خانه شان بچه بودند و می آمدند اطراف من بازی می کردند. ولی الآن نه، ارتباط آن جور ندارند اما موضع گیریشان خیلی خوب است. به خصوص آقای دکتر علی مطهری که در مجلس هست. و من هم از ایشان تشکر کردم، به آقای لاریجانی گفتم که از قول من تشکر کند از ایشان، که موضع گیریشان خوب بود، انصافاً خوب بود.

* در پایان، اگر توصیه ای دارید یا مطلبی باقیمانده بفرمائید؟

آیت الله امینی: من از طلاب محترم و فضلا می خواهم که به آثار و افکار شهید مطهری اهمیت بدهند و به شکل جدّی و عمیق آن ها را مطالعه کنند و ببینند که این شخصیت بزرگ، پنجاه سال قبل چقدر خوب و عمیق مسائل را مطرح کرده است و چطور ضمن ایمان به اصالت و حقانیت باورهای اسلامی و حوزه، آن را با آزاداندیشی و اصلاحات جمع کرده و تابع جوّ زمان خود و بخصوص افکار عوامانه قرار نگرفته است. 
ضمناً در پایان مجدداً تأکید می کنم که مرجعیت در جهان تشیع، یک نهاد اصیل و منشأ خیر و برکت برای ما بوده است و انقلاب اسلامی ما و نظام ما مدیون حوزه و مرجعیت است، و همانطور که مرحوم آقای مطهری هم اصرار داشت ما باید این نهاد را کاملاً حفظ کنیم چون در آینده هم حوزه ما و مردم ما و نظام ما به مرجعیت وابسته است. بنده هم در این صحبت ها، نظرم این بود که برای تقویت حوزه و مرجعیت، بعضی از ایرادات را که مربوط به مراجع و علماء و اساتید نیست، بلکه مربوط به بعضی از رویه هائی است که در حوزه رایج شده، رفع شود، مرحوم مطهری هم نظری غیر از این نداشت. و البته باید شأن و احترام و حرمت علمای بزرگ کاملاً حفظ شود.


نظرات کاربران